برگه:NaghdeHal.pdf/۴۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۴۰
نقدحال
 

اثیر و جلیل به زبان عربی نوشته بوده و ابوریحان بیرونی در بعضی موارد قول او را مستند می‌دانسته، و دین نو هم آورده بوده، و شاید به پارسی نیز کتابهائی نوشته است، و محتمل است که در حدود سنهٔ سیصد هجری فوت شده باشد و امروز از کتب او ظاهراً چیزی به جا نمانده باشد.

یک کلمه هم در باب لفظ ایرانشهری که نسبت این حکیم است: می‌دانیم که ایرانشهر لفظی بوده است که اصطلاحاً بر سراسر مملکت ایران از خراسان تا کنار دجله و از آذربایجان تا کنار سند اطلاق می‌شده است، و اگرچه محال نیست کسی خود را به سراسر ایران نسبت داده باشد بعید بنظر می‌رسد. گمان می‌کنم احتمال باید داد که ایرانشهری به جای (و به معنی) أبر شهری بکار رفته باشد. أبَرْشَهر که در شعر عربی أبْرَشَهر خوانده شده است (معجم‌البلدان نیز دیده شود) قصبهٔ کورهٔ نیشابور بود و آن را گاهی ایرانشهر می‌نوشتند و شاید ایرانشهر هم می‌گفتند – المقدسی ص ۳۱۴ أحسن‌التّقاسیم چاپی – و چنانکه سابقاً گفتم ایرانشهری از اهل نیشابور بوده است. سارتن نیز در مقدّمه بر تاریخ علم (ج۳ ص۱۴۹) ایرانشهری را به همین معنی گرفته و از زادالمسافرین ناصرخسرو و از کتاب الهند بیرونی در خصوص او استفاده کرده، ولی زمان او را درست در نیافته است.

طهران، اول مردادماه ۱۳۴۴