که از عوام این دو طابقه شنیده است.
در موضع دیگری از همان کتاب (ص۲۰۶) میگوید: این مطلبی که میخواهم نقل کنم مربوط به معتقدات شمنیان، مستقیماً از قول خودشان نیست، بلکه به واسطهٔ ایرانشهری است، هرچند که گمان میکنم این منقولات او از روی تتبّع نیست یا از قول کسی است که تتبّع نداشته است. او میگوید که شمنیها درباب کوه «میرو» معتقدند که میان چهار عالم است در جهات چارگانه، پایهٔ آن مربّع است و بالای آن گرد، طول آن هشتادهزار «جوژن» است و یک نیمهٔ آن به آسمان بررفته و نیمهٔ دیگرش به زمین فرورفته است، و جانب جنوبی آن که به سمت عالم ماست از یاقوت آسمانگونی است، و اینست سبب سبزی آسمان که به نظر ما میآید، و باقی اطراف آن از یاقوت سرخ و زرد و سفید است – سپس بیرونی شرحی در باب کوه قاف که هندیان آن را «لوکالوک» مینامند میآورد که معلوم نیست این هم جزءِ منقولات ایرانشهری است یا نه.
باز در جای دیگری (ص ۲۷۶) از قول او عقیدهٔ شمنیها را دربارهٔ «میرو» نقل کرده است و گفته است که در اطراف این کوه چهار دنیاست که به نوبت آبادی و خرابی به آنها روی میآورد، خرابی آنها به سبب استیلای آتش است بر هر یک از آنها در موقع طلوع آفتابی پس از آفتابی تا هفت بار، که هربار آب چشمهها خشک میشود و آتش افروخته راه به درون آن مییابد؛ و آباد گشتن هریک به علت بیرون رفتن خورشید است ازان و داخل شدن به عالم دیگر، و بعد ازانکه آفتاب خارج شد بادی نیرومند در