برگه:NaghdeHal.pdf/۱۰۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده‌است.

 

ابوزید أنّ افلاطون کان یعتقد أنّ العالم الکلیّ الجسمانی الذی هو الفلک الخ که مراد شاید ابوزید بلخی معروف از حکمای قرن چهارم هجری در ایران باشد. از آنجا که انشای این کتاب شبیه است به انشای ابوالحسن عامری که موضوع این بحث فعلی ماست، و از آنجا که گفته‌اند ابوالحسن عامری شاگرد ابوزید بلخی بوده است، بنده متمایل بودم که این کتاب را یکی از تألیفات عامری بخوانم، ولیکن در ورق ۱۰۱a-b عبارتی بافتم که از آن شاید بتوان حدس زد که نویسنده مصری با ساکن مصر بوده است، و اینک آن عبارت: الأرض مدوّرة علی تدویر الکرة موضوعة فی وسط الفلک مثل المخّ فی جوف البیضة والنسیم حوالیها جاذب لها من جمیع وانبها الی الفلک... والشمس اذا جاوزت رأس الحمل إلی أن تبلغ رأس‌المیزان تدور علی نصف الأرض الذی نحن فیه فیستولی الحرّ علیه بتدریج و ترتیب ویکون الشتاء و البرد و الأمطار فی نصف الارض الیمانی، و من أجل ذلک یکون مدالنّیل فی الحین عندنا[۱].

باری، در ورق ۸۱a به وصف هفت آسمان می‌پردازد و بعد از چند ورق به آثار علوی مثل رعدوبرق و هاله‌وقوس‌قزح‌وغیره می‌رسد، و در ورق ۱۰۱b بحث از اولاد ذکور و اناث و علت تفاوت پیدا شدن در جنین از این حیث شروع می‌شود، سپس به نفس مشغول می‌شود و ساختمان انسان و قوای طبیعی و نفسانی او، و بمسأله‌ای در باب خصوصیات تکوین مرغان ختم می‌کند. پایان (ق ۱۰۹b) : ولان الهواء جذب ماکان فی‌الطبیعة من غلظ فصیّره صاعداْ لکثرته و رطوبته، فلذلک کثر


  1. مگر آنکه بگوئیم مراد از عندنا اینست که در نیمکره شمالی که مسکن ماست، به خلاف نیمکره جنوبی (؟)