خیام قریب صد سال فاصله هست.
مورد دیگری که شمس الّدین سامی بیک شرح حالی از خیام نوشته، مادهٔ (عمر) است که میگوید: «از مشاهیر شعرا و علما و حکمای ایران بوده، در حکمت و هیئت و سایر فنون ید طولی داشته، در قریه (دهک) از توابع دهستان (فیروز) از مضافات (استراباد) بدنیا آمده، از شیخ الأسلام ناصرالّدین محمّد منصور استاد حکیم سنائی و سایر مشاهیر عصر خود تحصیل علم و دانش کرده و عمر خود را در جوانی غالباً در بلخ و سپس در نیشابور گذرانده با حسن صبّاح رئیس ملاحدهٔ اسمعیلیّه نزد نظامالملک وزیر شهیر و صاحب مدرسه نظامیّه رفته در پاسخ پرسش از مرام آنان حسن صبّاح درخواست دخول در خدمت کرده و بحکمرانی همدان منصوب گردیده و عمر خیام بتقاضای مختصر مدد معاشی قناعت نموده تا بتواند بقیهٔ عمر خود را در نیشابور بگذراند در تمام عمر تأهّل اختیار نکرده و روزگار خود را با مطالعات علمی و ملاحظات فکری بسر برده، نزد ملوک و اکابر دوران خود قدر و اعتبار بسیار داشته؛ علیالخصوص سلطان سنجر سلجوقی او را پیش تخت خود بر کرسی مخصوصی مینشانده و با او صحبت میکرده. با آنکه از مناهی اجتناب مینموده پارهای احوال فوقالعاده ازوی نقل شده، اشعارش عبارتست از رباعیاتی که اکثر آنها متعلّق بحقایق علمیّه و حکمت و اخلاق است. و چون در برخی از آنها نسبت بافکار و عقاید اهل تعصّب پارهای تعریضات مستهزانه مندرج است و در محاورات و مذاکرات نیز همین رویّه را پیش گرفته بعضی از اروپائیان اورا ولتر خاورزمین نامیدهاند. رباعیات او بزبان انگلیسی و سایر السنه اروپائی ترجمه شده و از ادبای معاصر ما معلّم فیضی پارهٔ منتخبی از آنها را با ترجمهٔ ترکی منتشر ساخته. در ۵۱۵ و بروایتی در ۵۱۷ در نیشابور وفات یافته و این رباعی از اوست:–
«گر گوهر طاعتت نسفتم هرگز | ور گرد گنه ز رخ نرفتم هرگز؛ |