باسلامبول مهاجرت کرده و در آنجا به آموزگاری اشتغال ورزیده و یکی از عمّال فعّال انقلاب و تکامل ادبیات ترکیّه گردیده و باتّفاق یکی دیگر از ادبای معاصر خود؛ معلّم ناجی بیک، مکتب ادبی واحدی تشکیل و مسلک جـدیدی را تعقیب کرده و از این راه خدمات شایانی بادبیّات ترکیّه انجام داده و در نتیجه، مورد توقیر و احترام ادبا و شعرای ترک واقع گشته و بالاخره، در اسلامبول درگذشته، نخستین بار، در اوائل قرن چهاردهم هجری قمری، رسالهٔ مختصری بزبان ترکی دربارهٔ خیام نوشته و در آن قریب سی قطعه از رباعیات وی را درج کرده و این رباعی در روی جلد آن طبع شده است:–
«ارباب کماله نقص بولمق مشکل | ||||||
صحرای تعصّبده یورولمق مشکل» | ||||||
خیامه تعرّض ایتمک آسان؛ امّا | ||||||
خیام کبی سخنور اولمق مشکل!..» |
معلم فیضی، با این رباعی، تعصّبات جاهلانهٔ مخالفان و معارضان خیام را مورد مذمّت و ملامت قرار داده و ضمناً مراتب فضل و کمال او را ستوده و میگوید :«گرچه شما از پیمودن وادی تعصب خسته و فرسوده نمیشوید و از عناد و لجاجت در جستجوی این صحرای بیحاصل دستبردار نیستید؛ ولی در این تپه ضلالت هرچه بگردید به نتیجهای نخواهید رسید؛ زیرا پیدا کردن عیب و نقص برای ارباب کمال امریست مشکل و هرچند تعرض بخیام و تجاوز بحریم احترام او جهة شما اصحاب حقد و حسد کار سهل و سادهایست؛ ولیکن بپایهٔ او رسیدن و سخنوری مانند وی گشتن هنریست بسیار دشوار».
مرحوم فیضی، با معرّفی خیام بوسیله رباعیات او بادبا و فضلای ترکیه راه تازهای برای تتبّع و پیشرفت بروی دانشمندان متجدّد و مستعدّتری مانند دکتر عبدالله جودت و حسین دانش و رضا فیلسوف گشوده است که بعداً شرح داده خواهد شد.