شریعت را مارهایی است گزنده و مجموعههائی است از جوامع الکلم؛ ولی گمراه کننده و چون مردم زمانش بقدح دین و ذمّ آیین وی پرداخته و اسرار مکنونهاش را ظاهر و هویدا ساختند؛ از خون خود ترسیده عنان زبان و قلم را فراچید و بحج رفت از راه تظاهر به تقوی نه از روی پرهیزکاری و آشکار کرد از سیمایش اسراری ناپاک و موقعی که ببغداد رسید و ارباب طریقتش در علم قدیم بسوی وی شتافتند؛ او بست در خانهاش را مانند نادمی از گذشته؛ نه مثل ندیمی از یاران بیزار گشته، و هنگامی که از حج بشهر خود بازگشت، هر صبح و شام بعبادتگاه میرفت و از مردم زمانه رازهای خویش را مینهفت؛ در صورتی که آن اسرار، خواه و ناخواه، فاش میگردید. در علم نجوم و حکمت نظیرش نایاب بوده و با او مثل زده میشود در این نوع از علوم ای کاش که عصمت هم قسمت وی میگشت. و او راست اشعاری در اکناف عالم طایر و سایر که رموز نهانی از پرهای ریز در زیر بالهای آنها پیداست و کدر پنهانی از زلال مقاصد وی هویدا. و از اشعار اوست: اذا رضیت نفسی (تا آخر)
شعری که القفطی در آخر مقال خود بخیام نسبت داده همانست که عمادالدین کاتب هم از او دانسته و هم یکی از آن سه قطعهایست که شهرزوری نیز از وی نقل کرده و در این مجموعه جزو اشعار عربی او با ذکر هر سه سند درج خواهد شد.
از گفتار القفطی بشرح فوق چنین معلوم میشود که در قرن هفتم هجری قمری هم اشعاری بخیام نسبت داده میشده که صوفیان ظاهر آنها را بر وفق طریقت خـود پنداشته و در محافل خویش بمعرض محاضره میگذاشتهاند؛ در صورتیکه باطن آنها بهیچوجه موافقتی با شریعت و طریقت نداشته است. بنابراین، نمیتوان گفت که همه اینگونه رباعیات در قرنهای اخیر با اشعار خیام مخلوط و بآنها اضافه شده است و بدین جهة هم درمورد تنقیح رباعیات او نباید فقط ظواهر آنها را منظور داشته و بمحض تصادف در پارهای از آنها با عباراتی از قبیل (پرده) و (او) و امثال اینها که از مصطلحات صوفیه است حکم داد باینکه اینگونه رباعیها از خیام نمیباشد؛ بلکه باید در مفهوم واقعی و مآل حقیقی آنها هم نهایت دقت را بعمل آورده و از استعجال در طی و حذف