برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۸۰

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۷۰
خیام
 

چنانکه در پایان مذاکره هم اورا دعا و ثنا گفته و با بیانی مناسب و مؤدّب از وی عذر خواسته و تمنّا کرده که او را از خود بداند و از وی نرنجد و بدین جهة هم خیام مشکل او را با کمال تحمّل و تأمّل و با تمام اطراف قضیّه و بی‌هیچ مضایقه و قصوری حلّ و فصل کرده – دوم – با حجّة الاسلام محمّد غزّالی که از اعاظم عرفا و مخالفین سرسخت حکما بوده و کتاب (تهافت الفلاسفه) را تألیف کرده[۱] و سؤال او هم مبنی بر تعیین یک جزء از اجزاء قطبیّهٔ فلک متشابه بوده بشرط آنکه جوابش تماسّی با اجزاء دیگر نکند و حال آنکه اجزاء قطبیّهٔ فلک متشابه بوده و تعریف یکی بی‌آنکه شامل دیگری شود امکان نداشته و این خود کاشف از آنست که منظور حجّةالأسلام از این سؤال تعجیز و تزییف خیام بوده و بدین سبب هم خیام در پاسخ او از مبحث (حرکت) آغار کرده و منظورش این بوده که تو شخصی هستی عارف و سرکاری با این مطالب نداشته‌ای نخست باید بمقدّمات ابتدائی موضوع گوش کنی تا برسیم باصل مطلب. و چون حجّة الأسلام هم بمقصود او پی برده بیانات او را با خواندن آیه «جاء الحقّ و زهق الباطل» قطع کرده و مراد اوهم این بوده که چون صوت اذان برخاست من دیگر وقت شنیدن اباطیل تورا ندارم و باید پی ادای فریضه دینی خود بروم – سوم – با بیهقی و پدر او و شاید در ضمن معرّفی پدر، فرزند خود را بخیام، برحسب معمول، سخنی از تحصیلات او و از تعلّم وی کتاب حماسه را بمیان آمده و بدین مناسبت خیام بیت مورد بحث را از او پرسیده و چون جوابش خالی از اشکال نبوده خیام هم در مقابل جواب او متمثّل بمصراعی گردیده که در حال انفراد قابل حمل بر تحسین بوده؛ تا هم خاطر مهمان خود را نیازرده و هم سخنی بگزاف نگفته باشد و نیز محتمل است که بیهقی، بعداً، باشتباه خود و منظور


  1. غزالی، ریاضیان را اهل مذهبی از ریبیان یاد میکند و شاید عمر خیام از جمله آنان باشد. عمر خیام این دلیل را پیش کشیده میگوید که برای آدمی نزدیکترین و مهمترین موضوع، تأمل و تدقیق نفس خود اوست؛ یعنی اصل «من» و «تو» که مرجع دائمی وی است و حال آنکه اساس و فروعات این اصل مورد اختلافات و مباحثات بی‌انتهاست و با اینکه شما درباره موضوعی چنین نزدیکتر بخود تا این اندازه در شک و تردید هستید در خصوص موضوعاتیکه قبول دارید بسیار دورتر و علویتر از شماست چسان باور میکنید که بتوانید رای درست بدهید؟!..اشملدر – تجربه قلمی روی مکتبهای فلسفی نزد عربها – صفحهٔ ۱۱۶