امام خیام در حالی که فرا آورده بود من و او را مجلس فریدی[۱] و از من حرکهٔ عین فعل کلمههای (مطبّق) و (مصمّم) را در وصف شمشیر (یعنی وقتی که گفته میشود: «السیف المطبّق» یا «السیف المصمّم» پرسید و من باو گفتم: «عین فعل آن دو کلمه مکسور است» و تفسیر کردم مطبّق را باینکه شمشیریست که باستخوانی میرسد که آنرا (طبق مفصل) مینامند و مصمّم آن شمشیریست که باستخوانی میرسد که قوام عضو با آنست (اگر بخواهیم این دو کلمه را درست ترجمه کنیم باید بگوئیم مطبّق شمشیریست که بند را از بند جدا میکند و مصمّم شمشیریست که قلم استخوان را قط میزند) و گفتم از آن جمله است گفتار خواص که میگویند: (صممّت عزیمة فلان) و اینکه گفته میشود (صمّم فلان عزیمةً) از سخنان غلط عوام است[۲] و آشنا کردم او را بقول عرب که میگوید (یطبّق فی فعاله و یصمّم)[۳] پس او گفت (من چنان میپنداشتم که عین فعل در آنها مفتوح است و در این خصوص حرفهائی هم زد. پس از چند روزی که از این قضیّه گذشت، نشسته بود در مجلس فریدی و قصیده عینیّه ابوالعلا را میخواند که مطلع آن اینست (نبیّ من الغربان ... تا آخر)[۴] سپس گفت «اصدّقه فی مرته وقد امترت»[۵] پس غلطش را بگرفتم. او لج کرد و ادعا نمود که (مرت) بمعنی دروغ گفتن است. گفتمش: «شاید که مرت بمعنی کذب در کتابی نوشته شده که کلمههای (مطبّق) و (مصمّم) را بفتح عین فعل ذکر کرده است.» او خاموش شد در حالی که روی چهار دست و پای خود افکنده شده؛ یعنی کاملا مغلوب گردیده بود.
- ↑ ممکن است منظور فریدالدین کاتب دبیر و وزیر معروف سلطان سنجر باشد.
- ↑ زیرا که فعلهای صمم و صممت در اینگونه موارد بمعنی رسیدن تصمیم و لازم بوده و استعمال آن بنحو متعدی غلط میباشد.
- ↑ یعنی در کارهای خود بسیار دقیق و جدی و مانند شمشیریست که هم بند را از بند جدا میکند و هم استخوان را مانند قلم قط میزند.
- ↑ معنی این بیت چنین است «پیغمبری از کلاغان که بر هیچ دین و مذهبی نیست بما خبر میدهد که طوایف بشر رو بسوی پریشانی و پراکندگی است.
- ↑ گویا منظور خیام این بوده است که بگوید «من تصدیق میکنم اورا در دروغگوئی و حقیقةً دروغ گفته است»