و هر کسی بحرف و صورت بدان اکتفا نموده و از مبانی بدیعه و معانی غریبهٔ او شعوری وافی نیافته و بظاهر آن مظاهر قانع آمدهاند
شعر
اما الخیام فکانّها کخیامهم | واری نساءالحیّ غیر نسائها[۱] |
ورقی باز کردم از سخنش؛ زیر هر توی آن سخن توئیست. فلهذا، کمینه ارباب طلب حبل محبّة الأنام فی جیدی؛ یار احمد ابن الحسین الرشیدی التبریزی، (تغمّده الله بغفرانه) بطریق رابطه و مجانست بر حسب «تلک عشرة کامله»[۲] بدانچه مقدور قلّت بضاعت تواند بود مرتّب کرده بر ده فصل اتمام داد. یقین که چون بنظر ارباب دانش ملحوظ گردد؛ از بزرگی خرده نگیرند و عذر این بیبضاعت درپذیرند؛ فانّ الله لا یضیع أجر المحسنین[۳]. و فصول عشره بدین منوال سرانجام پذیر شد؛ الفصل الأول – فی التنزیه و المناجات و طلب المغفرة وما یتعلّق بها. الفصل الّثانی – فیالحکمیّات والاسئله والأعتراضات و غیرها. الفصل الّثالث – فی الّنصایح و الأداب. الفصل الّرابع – فی اغتنام الفرصة و مضیق العیش و حدوث العالم والفناء و غیرها. الفصل الخامس – فیالخمریّات والحثّ علیه. الفصل الّسادس – فی جریان الفصول واغتنام اوقاتهم. الفصل الّسابع – فی الّنکات والّتضمینات. الفصل الّثامن – فی الموقوفات. الفصل الّتاسع – فی السکریّات والهزل. الفصل العاشر – علی عشرة حکایات منه مشتملة علی البدایع والغرائب و کراماته و ولادته العالی و مدّة عمره و حین وفاته ولی فیها مآرب اخری»
بده فصل این نسخه اتمام یافت | بترتیب احسن، بوجه نکو. | |||||
طرب میفزاید ز هر صفحهاش | ورت نیست بـاور، ببین رو برو. |