برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۴۱۷

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

سایر اشعار خیام
۴۰۷
 


  و قلت للّنفس لمّاعزّ مطلبها
«والله لاتالفی ماعشت انساناً»  

یعنی: روزگار درازی گذرانیدم در امید پیدا کردن دوستی که هرگاه که من او را خائن پنداشتم، او در رعایت شرایط و داد همچنان پایدار بماند. ای بسا که انس و الفت ورزیدم و دوستی گزیدم با کسی که سزاوار دوستی نبوده و ای بسا که ما دوستانی را با دوستان دیگر تبدیل میکنیم و چون مطلب و مرام نفس (که پیدا کردن دوست حسابی بود) نایاب و گرامی شد؛ من باو گفتم: «برای خدا، تا زنده هستی دیگر با آدمیزاده‌ای الفت مگیر».

– ۴ –

  سبقت العالمین الی المعالی بصائب فکرة و علوّ همّة؛  
  فلاح بحکمتی نورالهدی فی لیال للّضلالة مد لهمّة.  
  یرید الجاهدون لیطفؤها ویابی الله الا ان یتمّه...  

یعنی: با فکر صائب و همّت عالی بسوی معالی از همه مردمان عالم سبقت گرفتم؛ پس پرتو رستگاری در شبهای تاریک گمراهی بوسیلهٔ حکمت من درخشیدن آغاز کرد. منکران، میخواهند خاموش کنند آنرا و خدای تعالی مانع است و نمیگذارد جز آنکه بتمام و کمالش برساند.

بیت اخیر قطعهٔ فوق اقتباسی است از آیه شریفه «یریدون ان یطفؤا نور الله بافواههم و یابی الله الاّ ان یتمّ نوره ولو کره الکافرون» (آیه ۳۲ از سورهٔ نهم) یعنی: میخواهند که فرونشانند نور خدا را بدهنهاشان و ابا دارد خدا مگر آنکه تمام کند نور خود را؛ اگرچه کراهت داشته باشند کافران.

– ۵ –

  العقل یعجب فی تصرّفه ممّن علی الایّام یتّکل  
  فنوالها کالّریح منقلب و نعیمها کالّظل منتقل.