این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
۴۰۴
خیام
سایر اشعار خیام
بخیام، علاوه بر رباعیات، اشعار دیگری هم بزبانهای فارسی و عربی نسبت داده شده که از آنجمله است چهار قطعه شعر فارسی زیر:–
– ۱ –
دوش با عقل این سخن گفتم: | «کشف کن با من احتمالی چند» | |||||
گفتم «ای مایه همهٔ دانش، | کرد خواهم ز تو سوالی چند» | |||||
گفتم «از عمر من شدم بیزار» | گفت «سوز و بساز سالی چند» | |||||
گفتم «این دور زندگانی چیست؟» | گفت «خوابی و یا خیالی چند» | |||||
گفتمش چیست کدخدائی، گفت | «اندکی عیش و غصّه سالی چند» | |||||
گفتم «اهل ستم چه طایفهاند؟» | گفت «گرک و سک و شغالی چند» | |||||
گفتمش «چون ستائی ایشانرا؟» | گفت «بدمهر و بدسگالی چند» | |||||
گفتم «این دل بهوش کی گردد؟» | گفت «چون خورد کوشمالی چند» | |||||
گفتمش «چیست گفتهٔ خیام؟» | گفت «پیر است، حسبحالی چند». |
– ۲ –
مرا لقمهٔ نان که درخور بود، | پدید آورم از ره دهقنت. | |||||
بنزدیک دونان نخواهم نمود | ز بهر دو نان بعد ازین مسکنت. | |||||
من و طاعت و گوشهٔ عافیت؛ | زهی پادشاهی، زهی سلطنت... |
– ۳ –
آخر کرا کند که ز بهر دو روزه عمر | مغرور جاه و نعمت دنیا شود کسی؟ | |||||
یا از برای یک شکم نان نیم سیر | گردد رهین منّت انعام هر خسی؟ | |||||
آزاده باش و قائع و شاکر بحکم حق، | دل در خدای بند و مجو آرزو بسی... |
– ۴ –
نه بگوشش درست روزی خلق؛ | تا بجدّ و بجهد داد ستند. | |||||
از تکاپوی، رزق نفزاید؛ | گرچه هر کس در آن فتادستند. |