این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
۴۰۰
خیام
۵۷۰ – ۱۸۰ کم – ۳۱۲ رز
زان کوزهٔ می که نیست در وی ضرری، | پر کن قدچی بخور،[۱] بمن ده دگری | |||||
زان پیشتر، ای پسر، که در رهگذی[۲] | خاک من و تو کوزه کند کوزه گری. |
۵۷۱ – ۹۸ کم – ۳۱۳ رز
زنهار.. کنون که میتوانی باری؛ | بردار ز خاطر عزیزان[۳] باری؛ | |||||
کاین مملکت حسن نماند جاوید، | از دست تو هم برون رود یکباری! |
۵۷۲ – ۱ حج – ۳۱۴ رز
سازندهٔ کار مرده و زنده توئی، | دارندهٔ این چرخ پراکنده توئی، | |||||
من گرچه بدم؛ خواجه این بنده توئی، | کس را چه گنه چو آفریننده توئی؟!. |
۵۷۳ – ۳۰۰ حج
شاها، ز می و مطربی و از چمنی، | در موسم گل کجا شکیبد چو منی؟ | |||||
بهتر ز بهشت و حور و کوثر باشد | باغی و قرابهٔ می و چنک زنی. |
۵۷۴ – ۳۱۵ رز
شمعست و شراب و ماهتاب؛ ایساقی، | در شیشه میی چو لعل ناب؛ ایساقی، | |||||
از خاک مگو، این دل پراتش را | بر باد مده، بیار آب؛ ایساقی. |
۵۷۵ – ۳۱۵ رز
صبحی خوش و خرّمیست و خیز؛ ایساقی، | در شیشه کن آن شراب از شب باقی؛ | |||||
جامی بمن آور و غنیمت میدان | این یکدمه نقد را و فردا باقی. |
۵۷۶ – ۳۱۷ رز
عالم همه گر چو گوی گردد بکوی، | بر من که خراب خفته باشم؛ بجوی. | |||||
دوشم بخرابات گرو میکردند، | خمّار همیگفت که «نیکو گروی!..» |