برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۴۰۳

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

رباعیات خیام
۳۹۳
 

۵۱۹ – ۴۷ حج – ۱۵ کم – ۲۸۶ رز

  از آمدن بهار و از رفتن دی اوراق وجود[۱] ما همی گردد طی؛  
  می خور، مخور اندوه، که گفتست حکیم[۲] «غمهای جهان چو زهر و تریاکش می»  

۵۲۰ – ۳۱۸ حج – ۴۱ کم – ۲۸۷ رز

  از دفتر عمر بر گرفتم[۳] فالی؛ ناگاه ز سوز سینه صاحبحالی  
  میگفت «خوشا کسی[۴] که اندر بر او یاریست چو ماهی و شبی[۵] چون سالی»  

۵۲۱ – ۷۷ حج – ۲۸۸ رز

  از دور پدید[۶] آمده ناپاک تنی، از[۷] دود جهنّم بتنش پیرهنی،  
  بشکست و بریخت آن نه مردی نه زنی[۸] یک شیشه می لعل؛ که مردی و منی!..[۹]  

۵۲۲ – ۳۰ نز

  از کوزه گری کوزه خریدم باری، آن کوزه سخن گفت ز هر اسراری.  
  «شاهی بودم که جام زرّینم بود؛ اکنون شده‌ام کوزهٔ هر خمّاری!...»  

۵۲۳ – ۵۵ حج

  از مطبخ دنیا تو همه دود خوری، تا چند غمان بود و نابود خوری؟  
  سرمایه نخواهی که جوی کم گردد، مایه که خورد چو تو همه سود خوری؟  

۵۲۴ – ۲۰۶ حج – ۲۸۹ رز

  افتاده مرا با می و مستی کاری، خلقم ز چه میکند ملامت باری؟  
  ایکاش که هر حرام مستی کردی؛ تا من بجهان ندیدمی هشیاری.  

۵۲۵ – ۲۳۵ حج

  ای آنکه خلاصهٔ چهار ارکانی، بشنو سخنی ز عالم روحانی؛  
  دیوی و ددی و ملکی انسانی، با تست؛ هر آنچه مینمائی، آنی.  

  1. کم – کتاب.
  2. کم – که فرمود حکیم.
  3. کم – بر گشودم.
  4. کم – بر گفت خوش انکسی.
  5. کم – بشبی.
  6. رز – از دیر برون.
  7. رز – وز.
  8. رز – بشکست صراحیم که عمرش کم باد.
  9. رز – وانگه چه می لطیف و مردی چو منی.