این برگ همسنجی شدهاست.
رباعیات خیام
۳۹۱
۵۰۵ – ۸۱ حج – ۳۵ کم – ۲۵۹ رز – ۱۳۰ بو
از آمدن و رفتن ما سودی کو؟ | در[۱] تار وجود عمر[۲] ما پودی کو؟ | |||||
چندین سر و پای نازنینان جهان[۳] | میسوزد و خاک میشود دودی کو؟ |
۵۰۶ – ۱۶۲ کم – ۲۶۰ رز
از تن چو برفت جان پاک من و تو؛ | خشتی دو نهند بر[۴] مغاک من و تو | |||||
وانگه[۵] ز برای خشت گور دگران | در کالبدی کشند خاک من و تو. |
۵۰۷ – ۴۰ کم – ۲۶۱ رز
ای رفته[۶] بچوگان قضا همچون گو[۷]، | چپ میرو و راست میدو و هیچ مگو[۸]؛ | |||||
کانکس که ترا فکند اندر تک و پو[۹]، | او داند و او داند و او داند و او[۱۰]!... |
۵۰۸ – ۲۹۵ حج
ای زندگی تن و توانم همه تو، | جانی و دلی، ای دل و جانم همه تو، | |||||
تو هستی من شدی؛ از آنی همه تو، | من نیست شدم در تو؛ از آنم همه تو. |
۵۰۹ – ۱۳۰ حج – ۱۳۳ کم – ۲۶۲ رز – ۱۲ مو – ۱۲۹ بو
این چرخ[۱۱] فلک بهر هلاک من و تو | قصدی دارد بجان پاک من و تو؛ | |||||
بر سبزه نشین دمی[۱۲] که بس دیر نماند[۱۳] | تا[۱۴] سبزه برون دمد ز خاک من و تو |
۵۱۰ – ۲۰۷ حج – ۹۳ کم – ۲۶۳ رز – ۲۹ نز – ۴ غن – ۱۴۷ بو
بردار[۱۵] پیاله[۱۶] و سبو؛ ای دلجو، | بخرام بسوی[۱۷] سبزهزار و لب جو[۱۸]؛ | |||||
کاین چرخ فلک بسی جوانان چو ماه[۱۹] | چندی به پیاله کرد و چندی بسبو[۲۰]. |
- ↑ کم و رز و بو – وز.
- ↑ کم – بود.
- ↑ کم – از آتش چرخ جسم پاکان وجود.
- ↑ کم – خاک دگران شود.
- ↑ کم – زین پس.
- ↑ کم – سرگشته.
- ↑ کم – کوی.
- ↑ کم – مگوی.
- ↑ کم – پوی.
- ↑ کم – اوی.
- ↑ مو – می خور که.
- ↑ رز و بو – بتا.
- ↑ کم – و می خور و شاد بزی. مو – و می روشن میخور.
- ↑ کم و مو – کاین.
- ↑ نز – برگیر.
- ↑ غن – قرابه.
- ↑ کم و رز – برگرد بگرد.
- ↑ نز – تا بخرامیم گرد باغ و لب جوی. غن – فارغ بنشین بکشت زار و لب جوی. بو – خوش خوش بخرام گرد باغ و لب جوی.
- ↑ کم – کاین چرخ بسی سرو روان مهروی. رز – کاین چرخ بسی قدبتان مهروی. نز و بو – بس شخص عزیز را که چرخ بدخوی. غن – بس نفس عزیز را که این چرخ کبود.
- ↑ کم و رز و نز و غن و بو – صد بار پیاله کرد و صد بار سبوی (قافیه تنها در رز و حج بدون یاء آخر است)