برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۳۹۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۳۸۲
خیام
 

۴۴۲ – ۲ نز

  یک روز ز بند عالم آزاد نیم، یکدم زدن از وجود خود شاد نیم،  
  شاگردی روزگار کردم بسیار، در کار جهان هنوز استاد نیم.  

۴۴۳ – ۱۱۵ حج

  آن چشم پیاله بین بجان آبستن، همچون سمنی بارغوان آبستن؛  
  نی نی. غلطم؛ بباده از غایت لطف، آبیست بآتش روان آبستن.  

۴۴۴ – ۶۱ کم – ۲۳۹ رز – ۱۲۲ بو

  آنرا که وقوفست بر اسرار[۱] جهان، شادی و غم و رنج برو[۲] شد یکسان.  
  چون نیک و بد جهان بسر خواهد شد؛ خواهی همه درد باش و خواهی درمان.  

۴۴۵ – ۳۶ کم – ۲۴۰ رز

  اسرار ازل را نه تو دانی و نه من وین حرف معمّا[۳] نه تو خوانی و نه من،  
  هست از پس پرده گفتگوی من و تو؛ چون پرده برافتد[۴] نه تو مانی و نه من.  

۴۴۶ – ۵ مج

  ای دیده اگر کور نئی؛ گور ببین وین عالم پر فتنه و پر شور ببین.  
  شاهان و سران و سروران زیر گلند؛ روهای چو مه در دهن مور ببین.  

۴۴۷ – ۱۶۵ حج – ۷۴ کم – ۲۴۱ رز

  ای گشته[۵] شب و روز[۶] بدنیا نگران، اندیشه[۷] نمیکنی تو از روز گران  
  آخر نفسی ببین و باز آی بخود[۸]، کایام چگونه میکند با دگران؟!  

۴۴۸ – ۲۱۵ کم – ۲۴۲ رز

  برخیز؛ مخور غم جهان گذران، بنشین و دمی[۹] بشادمانی گذران  
  در طبع زمانه گر وفائی بودی؛ هرگز بتو نوبت نشدی[۱۰] از دگران.  

  1. رز – احوال.
  2. رز و بو – جهان.
  3. کم – مقرمط.
  4. کم – درافتد.
  5. رز – مانده
  6. کم – شبانروز.
  7. کم – و اندیشه.
  8. کم – آخر بخود آی و نیک بنگر یکدم.
  9. رز – جهان.
  10. رز – نوبت بتو خود نیامدی.