این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
رباعیات خیام
۳۷۷
۴۰۶ – ۳۲۳ حج – ۲۲۲ رز – ۱۱۵ بو
در مسجد اگرچه با نیاز آمدهام؛ | حقّا که[۱] نه از بهر نماز آمدهام، | |||||
روزی زینجا[۲] سجادهای دزدیدم[۳]، | آن کهنه شدست و پاره[۴] باز آمدهام. |
۴۰۷ – ۵ نز
دشمن بغلط گفت که «من فلسفیم». | ایزد داند که آنچه او گفت نیم؛ | |||||
لیکن چو درین غم آشیان آمدهام؛ | آخر کم از آنکه من بدانم که کیم. |
۴۰۸ – ۱۱۷ بو
دل فرق نمیکند همی دانه ز دام، | راهیش بمسجدست و راهیش بجام، | |||||
با این همه، ما و می و معشوق مدام؛ | در میکده پخته به که در صومعه خام. |
۴۰۹ – ۷۵ حج
دنیا چو فناست؛ من بجز فن نکنم، | جز یاد نشاط و می روشن نکنم، | |||||
گویند مرا که «ایزدت توبه دهاد» | او خود ندهد ور بدهد؛ من نکنم. |
۴۱۰ – ۱۶۸ حج – ۵۲ رز
زان پیش که از زمانه تابی بخوریم، | با یکدگر امروز شرابی بخوریم؛ | |||||
کاین چرخ فلک بوقت رفتن ما را | چندان ندهد امان که آبی بخوریم!.. |
۴۱۱ – ۱۷۲ حج
زهرست غم زمان و می تریاکم، | تریاک خورم ز زهر نبود باکم، | |||||
با سبز خطان بسبزه مینوشم می | زان پیش که سبزه بردمد از خاکم[۵]. |
۴۱۲ – ۱۸۵ کم – ۲۲۳ رز
زینگونه[۶] که من کار جهان میبینم، | عالم همه را یکان یکان[۷] میبینم، | |||||
سبحان الله.. بهرچه درمینگرم؛ | ناکامی خویشتن در آن میبینم. |