این برگ همسنجی شدهاست.
رباعیات خیام
۳۷۱
۳۶۴ – ۱۶۰ حج – ۱۹۰ رز – ۱۰۵ بو
یک یک هنرم بین و گنه ده ده بخش، | هر جرم که رفت حسبة الله بخش، | |||||
از باد هوا[۱] آتش گیتی[۲] مفروز، | ما را بسر خاک رسول الله بخش. |
۳۶۵ – ۲۷۷ حج
می در قدح، انصاف.. که جانیست لطیف، | در کالبد شیشه روانیست لطیف، | |||||
لایق نبود هیچ گران همدم من؛ | جز ساغر باده؛ کان گرانیست لطیف. |
۳۶۶ – ۲ ئف
بسیار تحیّرست در دور فلک، | اوهام شدست عاجز از غور فلک، | |||||
چون می نرهد هیچکس از جور فلک؛ | فریاد چه سود از حمل و ثور فلک!... |
۳۶۷ – ۲۵۶ حج – ۲۲۵ کم – ۱۹۱ رز
روحی که منزّه است از الایش خاک،[۳] | مهمان تو آمدست از عالم پاک؛ | |||||
میده تو ببادهٔ[۴] صبوحی مددش | زان پیش که گوید «انعم الله مساک» |
۳۶۸ – ۶۳ حج
گر گل نبود نصیب ما؛ خارا نیک | ور نور نمیرسد بما؛ نارا نیک. | |||||
گر خرقه و خانقاه شیخی نبود؛ | ناقوس کلیسیا و زنّارا نیک. |
۳۶۹ – ۱۲۶ حج – ۸۵ کم – ۱۹۲ رز – ۸ مو
خیام، زمانه از کسی[۵] دارد ننگ؛ | کاو در غم ایّام نشیند دلتنگ | |||||
می خور تو ز آبگینه و نالهٔ چنگ[۶] | زان پیش که آبگینه اید بر سنگ. |
۳۷۰ – ۱۹۳ رز – ۳ سع
از جرم حضیض خاک[۷] تا اوج زحل | کردم همه مشکلات گردونرا[۸] حلّ، | |||||
بیرون جستم ز بند هر مکر و حیل؛[۹] | هر بند گشاده شد مگر[۱۰] بند اجل!.. |