برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۳۵۹

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

رباعیات خیام
۳۴۹
 

۲۱۱ – ۳۸ حج – ۱۰۴ رز

  جانم بفدای آنکه او اهل بود؛ سر در قدمش اگر نهی سهل بود.  
  خواهی که بدانی بیقین دوزخ را، دوزخ بجهان صحبت نااهل بود.  

۲۱۲ – ۳۱۲ حج – ۶۳ بو

  چندان کرم و لطف ز آغاز چه بود؟ وان داشتنم در طرب و ناز چه بود؟  
  واکنون[۱] همه در رنج دلم می‌کوشی؛ آخر چه گناه کرده‌ام باز چه بود؟!.  

۲۱۳ – ۱۰۵ رز

  چون جود ازل بود؛ مرا انشا کرد، بر من ز نخست درس عشق املا کرد  
  وانگاه فراضه ریزهٔ قلب مرا مفتاح خزانهٔ در معنی کرد.  

۲۱۴ – ۲۵ نز – ۲ مو

  چون روزی و عمر بیش و کم نتوان کرد؛ دل را بچنین غصّه[۲] دژم نتوان کرد.  
  کار من و تو، چنانکه رأی من و تست، از موم بدست خویش هم نتوان کرد.  

۲۱۵ – ۱۴۶ حج – ۱۰ کم – ۱۰۶ رز

  چون رزق تو آنچه عدل[۳] قسمت فرمود؛ یک ذرّه نه کم شود[۴] نه خواهد افزود؛  
  آسوده ز هرچه نیست[۵] میباید شد و آزاده ز هرچه هست[۶] میباید بود  

۲۱۶ – ۱۳۳ حج

  چون کار نه بر مراد ما خواهد بود؛ اندیشه و جهد ما کجا دارد سود؟  
  پیوسته نشسته‌ایم در حسرت آنک دیر آمده‌ایم و رفت میباید زود.  

۲۱۷ – ۲۳۱ کم – ۱۰۷ رز

  چون نیست درین زمانه سودی ز خرد؛ جز بی‌خرد از زمانه برمی‌نخورد.  
  پیش آر از آنکه خردم را ببرد[۷]؛ باشد[۸] که زمانه سوی ما به نگرد.  

  1. بو – اکنون.
  2. مو – خود را بکم و بیش.
  3. کم – چون روزی تو خدای.
  4. کم – هرگز نه کند کم و.
  5. کم – هست.
  6. کم – و آسوده زه هرچه نیست.
  7. رز – پیش آور از آنکه او خرد را ببرد.
  8. رز – شاید.