این برگ همسنجی شدهاست.
رباعیات خیام
۳۴۷
۱۹۷ – ۷ حج
بر چرخ فلک هیچ کسی چیر نشد | وز خوردن آدمی زمین سیر نشد. | |||||
مغرور بدانی که نخوردست ترا؛ | تعجیل مکن هم بخورد دیر نشد. |
۱۹۸ – ۸۳ کم – ۱۰۱ رز
بر روی نکوی و لب[۱] جوی و می و ورد، | تا هست میسّرم[۲] طرب خواهم کرد. | |||||
تا بودهام و هستم و خواهم بودن، | می میخورم و خوردهام و خواهم خورد. |
۱۹۹ – ۱۲۳ حج
بر من قلم قضا چو بیمن رانند؛ | پس نیک و بدش چرا ز من میدانند؟ | |||||
دی بیمن و امروز چو دی بیمن و تو؛ | فردا بچه حجّتم بداور خوانند؟!. |
۲۰۰ – ۵۲ کم
بیمارم و دل در امتحانم دارد؛ | ناخوردن می قصد بجانم دارد، | |||||
وین طرفه بود که هرچه در بیماری | جز باده خورم همه زیانم دارد. |
۲۰۱ – ۶۱ بو
پیرانه سرم عشق تو در دام کشید؛ | ورنه ز کجا دست من و جام نبیند؟ | |||||
آن توبه که عقل داد، جانان بشکست | وان جامه که صبر دوخت، ایّام درید. |
۲۰۲ – ۴۱ حج
پیراهن عمر چاکها خواهد شد | وین نفس عزیز خاکها خواهد شد. | |||||
هر طارم و طاقها که افراشتهاند، | تا در نگری مغاکها خواهد شد. |
۲۰۳ – ۱۹۹ کم –۱۰۲ رز
پیری سر و برگ در خرابی[۳] دارد، | گلنار رخم برنگ آبی دارد، | |||||
بام و در و چار رکن و دیوار وجود | ویران شده و رو بخرابی دارد. |