پرش به محتوا

برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۳۵۶

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

۳۴۶
خیام
 

۱۹۰ – ۱۶۳ حج

  این قافله بین که از عدم میایند، در دار وجود بر قدم میایند؛  
  ما نا که ز حال ما ندارند خبر این نوسفران که دم بدم میایند.  

۱۹۱ – ۱۰۳ حج – ۶۴ کم – ۹۷ رز – ۶۰ بو

  این قافلهٔ عمر عجب میگذرد، دریاب[۱] دمی که با[۲] طرب میگذرد.  
  ساقی، غم فردای حریفان[۳] چه خوری؟ در ده قدح باده[۴] که شب میگذرد.  

۱۹۲ – ۱۶۶ کم – ۹۸ رز

  این کاسه که بس نکوش پرداخته‌اند، بشکسته و در رهگذر انداخته‌اند،  
  زنهار.. برو قدم بخواری ننهی؛ کاین[۵] کاسه زکاسهای سر ساخته‌اند.  

۱۹۳ – ۱۷ کم – ۹۹ رز

  این کوزه‌گران که دست بر گل دارند، گر عقل و خرد نیک[۶] برو بگمارند؛  
  هرگز نزنند مشت و سیلی و لگد،[۷] خدّ[۸] پدرانست نکو میدارند[۹].  

۱۹۴ – ۲۱۵ حج – ۲۳۸ کم – ۱۰۰ رز

  با آن[۱۰] دو سه نادان که چنان میدانند از جهل که دانای جهان ایشانند،  
  خر باش که از خریّ ایشان بمثل،[۱۱] هر کو نه خر است کافرش میخوانند.[۱۲]  

۱۹۵ – ۳۱۹ حج

  بد خواه کسان بهیچ مقصد نرسد، یک بد نکند که با سرش صد نرسد،  
  من نیک تو خواهم و تو خواهی بد من؛ تو نیک نه بینی و بمن بد نرسد.  

۱۹۶ – ۳ غن

  بر پشت من از زمانه تو میآید وز من همه کار نانکو میآید،  
  جان عزم رحیل کرد گفتم «بمرو» گفتا «چکنم خانه فرو می‌آید»  

  1. کم – نیکوست.
  2. رز – شبی که از.
  3. کم و رز – قیامت.
  4. رز – پیش آر پیاله را.
  5. رز – کان.
  6. رز – عقل و خرد و هوش.
  7. رز – مشت و لگد و تپانچه تا چند زنند.
  8. رز – خاک.
  9. رز – چه می‌پندارند.
  10. کم – با این.
  11. کم – آنان ز خری چندانند.
  12. رز – میدانند.