برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۳۴۳

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

رباعیات خیام
۳۳۳
 

۹۷ – ۱۰۴ کم

  ساقی که لبش مفرّح یاقوتست، دل را غم او قوّت و جانرا قوتست،  
  هر کس که نشد کشتهٔ طوفان غمش، در کشتی نوح زنده در تابوتست.  

۹۸ – ۳۲ کم

  ساقی، گل و سبزه بس طربناک شدست. دریاب که هفتهٔ دگر خاک شدست.  
  می نوش، گلی بچین که تا درنگری؛ گل خاک شدست و سبزه هم پاک شدست.  

۹۹ – ۱۱۷ حج – ۵۴ رز – ۳۰ بو

  سرّ[۱] از همه ناکسان نهان باید داشت، راز از همه ابلهان بجان[۲] باید داشت،  
  بنگر که بجای مردمان می‌چکنی؛[۳] چشم از همه مردمان همان باید داشت.  

۱۰۰ – ۳۷ کم – ۵۵ رز

  شادی مطلب؛ که حاصل عمر دمیست، هر ذرّه ز خاک کیقبادی و جمیست،  
  احوال جهان و ملک گیتی یکسر[۴] خوابی و خیالی و فریبی و دمیست.  

۱۰۱ – ۵۶ رز

  صحرا رخ خود بابر نوروز بشست، برخیز بجام باده کن عهد درست؛  
  با سبز خطی بسبزه‌زاری می خور بر یاد کسی که سبزه از خاکش رست.  

۱۰۲ – ۵۳ کم

  صد خانه ز خوناب دلم ویرانست وز گریهٔ زار صد چندانست،  
  از هر مژه ناودان خونست روان؛ گر من مژه را بهم زنم طوفانست.  

۱۰۳ – ۱۹۹ حج

  عشق ارچه بلاست؛ آن بلا حکم خداست، بر حکم خدا ملامت خلق چراست؟  
  ور نیک و بد بنده بتقدیر خداست؛ پس روز پسین حساب بر بنده چراست؟!  

  1. رز و بو – راز.
  2. رز و بو – و اسرار نهان ز ابلهان.
  3. بو – بنگر که چه میکنی بجای مردم.
  4. رز – احوال جهان و عمر و باقی وجود.