برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۳۳

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

ماخذهای فارسی
۲۳
 

خیام را از بزرگان علم نجوم شمرده و از وی در حکایتهای هفتم و هشتم و نهم ازمقالت سوم آن کتاب نام برده و از شعر و شاعری او یادی نکرده است. اینک آن حکایتها که عیناً نقل میشود:–

حکایت (۷) – در سنهٔ ست و خمسمائه (۵۰۶) بشهر بلخ در کوی برده فروشان، در سرای امیر ابوسعید جرّه، خواجه امام عمر خیامی و خواجه امام مظفر اسفزاری نزول کرده بودند. و من، بدان خدمت پیوسته بودم. در میان مجلس عشرت، از حجة‌الحق عمر شنیدم که او گفت: «گور من در موضعی باشد که هر بهاری، شمال بر من گل افشان کند». مرا این سخن مستحیل نمود و دانستم که چنوئی گزاف نگوید. چون در سنهٔ ثلثین بنشابور رسیدم چند[۱] سال بود تا آن بزرگوار روی در نقاب خاک کشیده بود و عالم سفلی از او یتیم مانده و او را برمن حق استادی بود. آدینه‌ای بزیارت او رفتم و یکی را با خود ببردم که خاک او را بر من نماید. مرا بگورستان حیره[۲] بیرون آورد و بردست چپ گشتیم. در پایین دیوار باغی خاک او دیدم نهاده، و درختان امرود و زردالو سر از باغ بیرون کرده، و چندان برگ شکوفه بر خاک او ریخته بود که خاک او در زیر گل پنهان شده بود. و مرا یاد آمد آن حکایت که بشهر بلخ از او شنیده بودم. گریه برمن افتاد که در بسیط عالم و اقطار ربع مسکون او را در هیچ جای نظیری نمیدیدم. ایزد تبارک و تعالی جای او در جنان کناد بمنّه و کرمه.

حکایت (۸) – اگرچه حکم حجةالحق عمر بدیدم، اما ندیدم او را در احکام نجوم هیچ اعتقادی و از بزرگان هیچکس ندیدم و نشنیدم که در احکام آن اعتقادی داشت. در زمستان سنهٔ ثمان و خمسمأه بشهر مرو سلطان کس فرستاد بخواجه بزرگ


  1. در نسخه‌ای از چهار مقاله که در سال ۸۳۵ هجری قمری در هرات نوشته شده و قدیمی‌ترین نسخ موجودهٔ کتاب مذکور میباشد بجای کلمهٔ «چند» لفظ «چهار» تحریر یافته و از این رو بعضی از خاورشناسان تاریخ وفات خیام را سال ۵۲۶ هجری قمری تصور کرده‌اند.
  2. حیره، علاوه بر حیرهٔ کوفه در خارج شهر نیشابور و بر روی راه مرو محله‌ای بوده است بزرگ و مشهور (به انساب سمعانی و یاقوت مراجعه شود)