و نیز بخدا خطاب کرده میگوید:–
«اذا کان لایحظی برزقک عاقل | و ترزق مجنوناً و ترزق احمقاً | |||||
فلاذنب یاربّ الّسماء علی امرء | رأی منک مالا تشتهی فتزندقا». |
«وقتی که خردمند از روزی تو حظّ و نصیب مهمی نمیبرد و در عین حال بدیوانه و احمق هم روزی میدهی، ای پروردگار آسمان، پس مردی که از تو دید آنچه را که انتظار ندارد و بدین جهة از دین تو برگشت و کافر و زندیق گردید گناهی نداشته است».
قطعه ذیل هم از این جمله ایرادات اوست:–
«فی کلّ امرک تقلید تدین به | حتی مقالک «ربّی واحد احد» | |||||
و قد امرنا بفکر فی بدایعه | فان تفکّر فیه معشر لحدوا». |
«در هر کار تو تقلیدیست که دین و آیین خود قرار میدهی؛ حتی گفتار تو که «پروردگار من یگانه و یکتاست» همین طور تقلید است. درست است که ما بفکر و تأملّ در کارهای شگرف او مأمور شدهایم؛ ولی اگر گروهی در آن بیاندیشند؛ هر آینه از دین و آیین خود بر میگردند».
و این، از جمله عجائب افکار معرّی است کانچه را دیگران دلیل خدا شناسی قرار دادهاند، او سبب الحاد و ارتداد شمرده است.
با همه این احوال، بوجود خداوند قادر و قهّاری ایمان دارد؛ ولی غیر از خدا بچیزی نگرویده است و بهیچ یک از ادیان اعتقاد ندارد و بلاپروا در ردّ و استخفاف آنها میکوشد. مخالفت ابوالعلاء معرّی نسبت بادیان بسیار شدید است و میتوان گفت که یک حالت روحی است که از مزاج عصبانی او تراوش میکند و بر اثر آن از انتقاد همهٔ ادیان با یک زبان زهرآگین خودداری نمیکند؛ چنانکه او دین را بطور عموم، عادتی معرفی مینماید که از کودکی فرا گرفته شده و رفته رفته کهنهتر و پایدارتر میگردد و در این خصوص چنین میگوید.–
«وجدت الّشرع تخلقه الّلیالی | کما خلق الّرداء الّشر عبیّ، |