برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۲۶۵

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

مقایسه خیام باماثل
۲۵۵
 

محکومیّت قطعی بشر بیک مرگ حتمی و فراموشی ابدی، خوشبین بنظر میرسد».

«اپیکور که مؤسس مکتب ماتریالیزم بشمار میرود، آتاراکسی[۱] را مهمّترین شرط موفقیّت در حکمت شمرده و آنرا به پیروان خود تعلیم و توصیه نموده است. او، اصلاً، از مرگ ترسی نداشت، فنا و اضمحلال ابدی انسان را در سینهٔ کائنات مادّی، یک هائلهٔ مدحش و موحشی نمیشمرد؛ علی‌الخصوص از این لحاظ که اجتناب و استخلاص نفس آدمی را از آن ممکن و میسور نمیدید؛ بنابراین، به پیروان خویش پیوسته، مسائلی را از قبیل (احتراز از عیش و عشرتهای مضرّی که ممکن است موجب یا مستلزم درد و رنج و غم و الم گردد، فراغت از دغدغهٔ دنیا و مافیها و کناره‌گیری از سیاست‌بازی از روی حرص باقبال و بآرزوی و صول بجاه و جلال، غنیمت شمردن فرصت و گذرانیدن عمر بخوشی و خرّمی، استقبال مرک با سکینت روح و حتّی با روی خندان) توصیه میکرد و وحشت از حادثه مرگ را بر وفق عقل و منطق نمیدید؛ چه آنکه مسئله مرگ را از یک طرف و موضوع درد و رنج را از طرف دیگر، داخل در دایره قیاس مقسّمی[۲] کرده میگفت (تا ما هستیم مرگ نخواهد بود و هروقت که مرگ پیدا شد ما نخواهیم بود» یعنی مابین شعور و مرگ نسبت (مانعةالجمع) هست و این دو با یکدیگر قابل اجتماع نمیباشد؛ زیرا مادام که در تن آدمی توانی هست مرگی وجود ندارد تا آثار آنرا دریابد و وقتی هم که مرگ آنرا فرا گرفت حسی نخواهد داشت تا آثار مرگ را احساس کند؛ بنابراین، موضوع بیم و هراس از مرگ معقول و منطقی نیست. و چون در دنیا همه هراسها بترس از مرگ منتهی می‌گردد؛ بوسیلهٔ توصیهٔ حفظ حیات بطور احسن و گذرانیدن عمر بخوشی و خرمی میکوشید که واهمه ترس و وحشت را از خاطر بشر بالمرّه مرتفع ساخته و یک امر عادی و عمومی بودن مرگ را در همه اذهان مرکوز داشته و لاقیدی کامل نسبت بهر گونه اقبال و ادبار جهان را در نظر کافهٔ جویندگان حقیقت، روش حکیمانه‌ای قرار دهد که تعقیب آن شایستهٔ قاطبهٔ پویندگان طریقت باشد و از این رو معلوم است که


  1. Ataraxie لاقیدی.
  2. Dilemme