برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۲۶۳

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

مقایسه خیام با اماثل
۲۵۳
 

قطعاتی را در بر نمیداشت، حقّ با کسانی بود که این کتاب منظوم فلسفه را از انواع شعر بشمار نیاورده‌اند. البتّه، مقایسهٔ رباعیات خیام با این قسمتها از منظومهٔ لوکرچیوس موردی ندارد؛ زیرا خیام در دایرهٔ نظم باب مباحثات فلسفی باز نکرده و اصلاً در یک رباعی چهارمصراعی، گنجانیدن بحثی از مباحث فلسفی امکان پذیر نیست».

«چنانکه اشاره شد، در این کتاب، ضمن مباحث فلسفی صرف، پارهٔ قطعاتی هم پیدا میشود که باعلویترین معنی کلمه، شعریست مهیّج و باندازه‌ای زیبا و بلیغ که برای اثبات لیاقت گویندهٔ آنها جهة احراز عنوان شاعری، کاملاً، کافی است».

«در میان این قطعات که خواه از جهة اسلوب و خواه از لحاظ مضمون شعر است، نکّه‌هائی هم هست که اندک مشابهتی با رباعیات خیام دارد و شاید بتوان آنها را میان این دو شاعر فیلسوف میزان مقایسه‌ای قرار داد».

«لوکرچیوس، در اوائل کتاب دوّم، قطعه‌ای دارد که در آن، مردم غافل از ارزش و اهمیّت زندگانی را مخاطب قرار داده و میگوید:–

«ای عقول حیران بشر و ای قلوب اعمای آدمیزاد، حیات که دمهائی بیش نیست؛ ببینید در میان چه ظلمتها و چه مهلکه‌هائی براه افتاده و میرود!.. آیا نمی‌بینید که طبیعت چه فریاد می‌کشد؟.. مگر برای جسم، جز سلامت از درد و الم و برای روح، غیر از خلاص از غصّه و غم، مایهٔ خوشی و خرّمی دیگری هم میطلبد؟!»

«خیام، در این زمینه رباعیهای بسیاری دارد که از هر حیث بر این قطعه فایق است»

«لوکرچیوس، در منظومهٔ خود، قطعهٔ دیگری هم دارد که از مضمون پاره‌ای از رباعیات خیام حکایت میکند. اینک، ترجمهٔ آن که ذیلا نقل میشود:–

«واقعاً در خانه‌های ما مجسّمه‌های جوانانی برپا نیستند که مزّین با ستاره‌های طلائی بوده و در دستهای راست خود مشعلهای روشنی گرفته و بزمهای عیش و نوش شبانهٔ ما را منّور گردانند؛ چنانکه کاشانه‌های ما هم با ظروف ظریف واوانی سیمین و زرین، شعشعه‌پاش حشمت و جاه و جلال نمیباشند. در آنجاها، نغمه‌های عود و بربطی هم