برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۲۵۳

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

خیام و فلسفه
۲۴۳
 

میسازد و گاهی هم اگر قوّت گیرد از بیخ و بن بر می‌اندازد. کسانی که میتوانند محاکمات ذوق سلیم خود را با عواطف و احساسات مکنون؛ یعنی با سوابق غریزی خویش التیام داده و تطبیق کنند، در واقع، اشخاص بختیار و مسعودی هستند. برای خوش‌بین[۱] بودن و زندگانی بالّنسبه سعادتمندی گذرانیدن، چارهٔ دیگری جز این نیست، در این کار خیر هم حاجتی باستخاره نمی‌باشد، تأمّل زیادی هم نباید کرد. مشاورهٔ با عقل، اصلاً، لزومی ندارد و رأی او را هم هرگز نباید پرسید.

  آنها که بکار عقل در میکوشند هیهات که جمله گاونر میدوشند!  
  آن به که لباس ابلهی در پوشند؛ کامروز به عقل ترّه می نفروشند.  

حالا که این‌طور است؛ پس باید در مسائل گذشته، تجدید نظری کرد. آنچه را که مفید و مثمر است و بدرد زندگی میخورد، قبول کرده و بمورد عمل گذاشت و هرچه را که مضرّ یا زاید است و بدرد نمیخورد بدور انداخت. در این صورت برنامهٔ سابق را باید عوض کرد و طرح تازه‌ای ریخت و زندگانی را بر طبق آن براه انداخت؛ شاید بتوان تا اندازه‌ای مسعود و بختیار بسر برد.

آنچه مسلّم است و نمیتوان انکارش کرد، انقلاب دائمی حادثات عالم است که همیشه و در همه جا مورد تجربه و آزمایش آدمی بوده و هرگز تخلّفی نشان نداده و چیزی که در میان آن حادثات مهمّتر از همه بنظر میرسد، مسئلهٔ حیاتست که منشاء و مبنای شعور نوع بشر میباشد؛ چه آنکه اگر حیات نبود؛ شعوری پیدا نمی‌گشت و اگر شعوری بمنصّهٔ ظهور نمی‌پیوست؛ هستی عالم امکان و تجلّی کاینات و توالی حادثات، هیچکدام، کشف و ادراک نمی‌شد و در واقع، وجود و عدم جهان و هر چه در او هست، یکسان میبود؛ پس، این کیمیای هستی که حیاتش مینامیم، گرانبهاترین موهبتی است که بابناء بشر اعطا شده است و شاید بهمین سبب است که در بذل و بخشش آن غایت و نهایت انصاف رعایت گردیده؛ یعنی بهمهٔ افراد، علی السوّیه، تقسیم شده و هیچگونه تبعیضی بعمل نیامده و بهیچکس ذرّه‌ای کم یا زیاد داده نشده


  1. Optimiste