هرگز و بهیچوجه باور نکرده و لابد و ناچار به تعقیب و تفحّص یک حقیقت مکنونه[۱] در ضمن آن یا یک حقیقت متعالیه[۲] در وراء آن کوشیدهاند و شک نیست که چنین حقیقتی هم باید سرمدی[۳] صمدانی[۴] قیّوم[۵] و لایتغیر[۶] بوده باشد.
پس، فلاسفهٔ لاادریه، در تحت تأثیر محیط و عالم خود، مغلوب و مجبور بیک نوع ارتجاعی گردیدهاند.
خیام ریاضیدان و ستاره شناس هم که طبعاً (لاادریه) تربیت یافته بوده، در ضمن افکار و اندیشههای فلسفی خویش بمجرّد اینکه برخورده است باینکه در وراء آفاق مابعدالّطبیعه چیزی جز یک خلاء مظلم نمیتوان یافت نظر تجسّس خود را بعالم حادثات معطوف داشته و نخست برای فهم و ادراک جریان احوال عالم کوشیده است.
نظر خیام، دربارهٔ حادثات عـالم، بسیار حکیمانه و عالمانه بوده و چنانکه مرحوم رضا فلسیوف هم در مقدمه «رباعیّات خیّام» مفصّلاً شرح داده، با فلسفهٔ علمیی که چه در عصر ما و چه در سایر اعصار، فلاسفهٔ دانشمند آنرا پذیرفتهاند، کاملاً مطابق است، و هر گاه رباعیاتی را که فقط در این باب ساخته، مورد غور و دقّت قرار دهیم؛ آشکارا خواهم دید که او بطور قطع طرفدار عقیدهٔ انقلاب عالم است. این عقیدهٔ فلسفی را امروز موبیلیزم[۷] مینامند. برحسب این نظریّه، کائنات عالم، بر رویهمرفته سیل دائمی را تشکیل میدهد که از ازل تا ابد، پیوسته، در جریان است. آدمی هم، در میان این جریان، مانند خس و خاری، غلطان و روان بوده و در عین حال غافل از اینست که از کجا آمده و به چه جایی میرود؛ فقط، یک کون و فساد مداوم باو نشان میدهد که عناصر، متمادیاً، در حال ترکیب و تجزیه بوده ارکان بسیطه که موادّ اصلی موجودات را تشکیل میدهند، همواره، در معرض جمع و تفریق است.