برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۲۳۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۲۲۲
خیام
 

مشکل است. خوشبختانه پیش از آنکه این اثر بجائی برسد که فکر کنم آمادهٔ انتشار است، فلسفه‌ام را عوض کردم. یادداشتهائی که در آن دوره نوشته‌ام، ممکن است از نظر تاریخی جالب باشند؛ اگرچه حالا بنظرم بسیار گمراهانه میآیند؛ ولی فکر نمیکنم از نوشته‌های هگل[۱] گمراهانه‌تر باشد».

مقالهٔ لرد برتراند راسل مفصّل است و تحوّل افکار و عقاید خود را در طیّ آن مشروحاً بیان کرده؛ ولی همین جملاتی که از آن بیانات مشروح و مفصل وی اقتباس شده، برای ارائهٔ نمونه‌ای از تحوّل‌های فاحش و تطوّرات بارز افکار حکما و دانشمندان فرزانه کافی بنظر میرسد.

فکر آدمی؛ مادام که زنده و بیدار است، مانند آبی روان، دائماً در جریان میباشد و این بیت خواجه حافظ شیرازی که میگوید «در اندرون من خسته دل ندانم کیست – که من خموشم و او در فغان و غوغاست» مقال حال همه ابناء بشر است و مهمّتر آنکه مجرای افکار آدمی را سوانح روزگار و تجربه‌های افراد بشر باز و تعیین میکند و از این جهة ناگزیر از تغییر و تبدّل است و این حالت مقتضای فطرت و تنها وسیلهٔ تحوّل و تکامل اوست. هر گاه چنین نمیبود هیچگونه ترقی و تمدّنی بوجود نمیآمد و بدیهی است که این وضع فطری و طبیعی را که مهمّترین محاسن اشرف مخلوقاتست نمیتوان نسبت باحدی ایراد گرفته و آنرا عیب نقص وی محسوب داشت.

امّا، این مسئلهٔ (تطوّر افکار) که تا اینجا شرح داده شد، غیر از موضوع (اطّراد آراء) است که فقدان آن برای دانشمندان طراز اوّل نقیصهٔ مهمی بشمار میرود و اساس این استعداد عبارت از اینست که پس از آنکه دانشمندی مبادیی را پذیرفت سایر آراء خود را بر اساس آن مبادی بنا نهاده و در میان همهٔ عقاید خود آهنگ و اطّراد تمامی نگهدارد؛ مثلاً، اگر کسی قبول کرد که اجهزهٔ حیّ ما تحت تأثیر عوامل خارجی تشکیل و در نتیجهٔ فعّالیّت متمادی تکمیل مییابد؛ لابد باید قانون تکامل و در عین حال مذهب فلسفی (حسیّه)[۲] را پذیرفته و آنوقت در تتبّعات خود از


  1. Hegel دانشمند حکیم آلمانی (۱۸۳۱-۱۷۷۰)
  2. sensualisme