برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۲۲۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۲۱۲
خیام
 

آنرا هم شرح دادیم، ولی در هر حال، ممکن است که اساس این افسانه، همان مذاکرات و مباحثاتی بوده باشد که گاهگاهی میان خیام و غزّالی اتفاق افتاده و در بین عوام شاخ و برگی پیدا کرده است؛ تا هواخواهان خیام آنرا دلیل علوّ مقام او در علم و فضل و پیروان غزّالی نمونهٔ فداکاری و تحمّل وی بهرگونه ریاضت و ناملایمات برای تحصیل علم و دانش جلوه داده باشند.

دوّم – افسانه‌ایست که در اطراف رباعی زیر ساخته شده است:–

  «ای رفته و باز آمده بل هم گشته، نامت ز میان نامها گم گشته،  
  ناخن همه جمع آمده و سم گشته ریش از پس کون آمده و دم گشته»  

و گفته شده است: دراز گوشی که برای تعمیر مدرسه‌ای خشت می‌کشیده از درب مدرسه در نمی‌گذشته و چون خیام این رباعی را بگوشش خوانده از درب مدرسه گذشته و داخل آن شده است. سبب آنرا از خیام پرسیده‌اند و گفته است که «روح مدرّس مدرسه بجسم این دراز گوش حلول کرده و میترسید که شاگردان بشناسندش حالا که دید شناخته شده و امتناعش از ورود بمدرسه فائده‌ای ندارد داخل آن شد».

این افسانه را یار احمد رشیدی در طربخانه و احمدبن نصرالله تتّوی در تاریخ الفی نقل کرده‌اند؛ ولی در نسخهٔ طربخانه چاپ آقای کل پینارلی مصراع اوّل این رباعی «ای رفته و باز آمده و خم گشته» و مصراع آخر آن «ریش از پس پشت آمده و دم گشته» بطبع رسیده است و کلمهٔ (خم) با خاء فوقانی در آخر مصراع اول، مسلّماً غلط است؛ زیرا معنی مناسبی نمیدهد و صحیح آن (چم) با چیم فارسی بوده؛ چنانکه مؤلّفان فرهنگ جهانگیری که در سال ۱۰۰۵ تألیف شده و فرهنگ رشیدی که تاریخ تألیف آن ۱۰۶۴ هجری شمسی است، کلمهٔ (چم) را بمعنی حیوان و جانور آورده و همان رباعی خیام را در حالی که مصراع آخر آن، مطابق نسخهٔ طربخانه «ریش از پس پشت آمده و دم گشته» ضبط شده شاهد آن قرار داده‌اند.

ممکن است این رباعی را کسانی جعل کرده باشند کـه خـود مذهب تناسخ