است با این بیان تذبذب مردم زمان وعدم ثبات آنان را بر هیچ دین و آیینی مورد انتقاد قرار دهد.
بالجمله؛ خیام، چنانکه تا اینجا معلوم و مسلّم گردید. نه صوفی بوده و نه تناسخی، نه مذهب تعلیمیان را پذیرفته و نه به اسمعیلیان پیوسته، نه علاقهای به آیین زردشتی داشته و نه تمایلی به بتپرستی و پاگانیزم نموده و طریقت ملامیّه، بالخصوص، با رفتار و گفتار وی، اصلاً و ابداً، جور نمیآید. هر که اورا بقدر کافی شناخته باشد، ناچار و ناگزیر است در این مورد با مرحوم رضا فیلسوف متّفق الّقول گردد که این نادرهٔ ایّام، با آنکه بیش از نهصد سال پیش از این، در نیشابور بدنیا آمده و در عالمی نشو و نما و تربیت یافته که جلوه گاه تصوّف و عرفان بوده، از لحاظ تلقّی مسائل مابعدالّطبیعه و حلّ معضلات حیات، ذرّهای هم، رنگ و آهنگ زمان و محیط خود را نپذیرفته؛ بلکه در همان اوان نه قرن قبل، نابغهای همعیار دانشمندان کنونی بوده و از لحاظ فضایل علمی و ادبی، فردی چنان بارز و چندان ارجمند است که در دنیای متمدّن امروزی دارای هزاران هزار پیروان ارادتمند و هواخواهان اخلاص گستر میباشد.