برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۲۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۱۲
خیام
 

و او را نه اجزا باشد. و نه بکیف تا ماننده شود و نه بمضاف تا چیزی در وجود با او برابر تواند بود (بباید دانستن که این مضاف که ایزد را بوی وصف نتوان کردن مضاف حقیقی است؛ زیرا که همه چیزها را آغاز و انجام ازوست و وی بهمه چیزها اضافه دارد؛ آن اضافه که بسبب او تکثّر لازم نباشد و این خواجه چنین میگوید که او از مقولهٔ مضاف نیست نه آنکه بر او اضافه نباشد) و بکجائیش وصف نکنند؛ تا محاط باشد و بزمانیش بازنبندند؛ تا از مدتی بمدتی انتقال کند و نه بهیئت و وضع؛ تا هیئت مختلف بروی درآید و حدودش باشد و نه بجده که چیزی بروی شامل گردد (و این مقولهٔ جده نزدیک خواص صناعت جامه پوشیدن و سلاح و نعل و خاتم داشتن بود که بر کل جوهری با بر بعض از وی شامل گردد و بحرکت آن جوهری متصل شود و اگر بمقولهٔ جده چیزی خواهند که عامتر ازین باشد و بر آن تکلیف کنند نباید پذیرفت) و بانفعالش وصف نکنند، تا فاعل او را تغییر کند و بفعلش وصف نکنند الا ابداع کردن (بباید دانست که مذهب حق آنست که همه ایجادها از خدایست جل جلاله. اگر بابداع باشد آن ایجاد یا باحداث و ابداع، ایجاد کردنی باشد که ابتدای زمانی دارد؛ ولیکن این بزرگ بدان فعل که آنجا گفته است ابداع خواسته‌است که فیضان او از ذات باری بود نه از واسطهٔ حرکت. و حرکت و زمان را بدو راه نیست)... تا آخر».

چنانکه مشاهده میشود؛ خیّام، در تقدیس و تنزیه واجب الوجود از عوارض و اوصاف ممکنات، نهایت دقت و اهتمام را رعایت کرده و در هرجا که کلام شیخ‌الرئیس مختصر اجمال یا ابهامی داشته و ممکن بوده که برای دیگران سوء تفاهمی ایجاد کرده و موجب تولید خدشه و اشکالی گردد، توضیحاتی داده و تفسیرهائی نموده؛ تا پیش همه گونه ایرادها و اعتراضات گرفته شود. و مسلم است که این اندازه سعی و دقت در تقدیس و تنزیه باری تعالی، فقط، ممکن است که از یک ایمان صادق و عقیدهٔ راسخی بوجود او ناشی گردد و مخصوصاً طرز بیان او در تفسیری که برای کلمهٔ (ابداع) کرده، هیچگونه شبهه‌ای باقی نمیگذارد در اینکه آنچه میگوید، عقیدهٔ واقعی خود