برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۲۱۹

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

خیام و نسبتهای دیگر
۲۰۹
 

کل پینارلی از شطحیّات شمرده‌اند، هیچگونه وجه تشابه یا تناسبی با این قبیل کلمات ندارد و بر فرض اینکه گفته شود که خیام در این رباعیات اسراری از حیات حقیقی خود را فاش کرده است؛ باز هم، هیچ ارتباطی با اسرار طریقت نخواهد داشت.

آری، بطوریکه عزّالّدین گفته همچنانکه عاصی از بروز معصیت برحـذر میباشد، ملامیّه نیز، از ظهور طاعت که مظنّهٔ ریاست احتراز میجویند و اکابر آنان گاهی که مورد توجّه و اقبال مردم واقع شده‌اند، مبادرت بتظاهراتی نموده‌اند که آنان را از خود منصرف و حتّی متنفّر سازند؛ چنانکه حکایت نان خوردن بایزید بسطامی در روز رمضان، موقع ورود بشهری که مستقبلان باو رو آورده بودند و آب آشامیدن محیی الّدین اعرابی با جام بلورین میگون بمنظور شراب جلوه دادن آن در قـدس شریف وقتی که خلق متوجّه او گردیده و او را بحال خود نمیگذاشتند، مؤیّد صحّت این معنی بوده و ممکن است که یکی از آنان هـم بهمین منظورها تظاهـر بـگفتن سخنانی با ساختن اشعاری نماید که در ظاهر زننده و لاابالیانه باشد؛ اما در صورتیکه سایر شرایطی را هم که عزّالّدین اشاره کرده، در باطن، رعایت کند؛ ولی آنچه از وضع زندگانی خیام برای ما مسلّم است، هرگز و بهیچوجه، با این روشها قابـل انطباق نمیباشد.

و مضمون رباعی «یکدست بمصحفیم و یکدست بجام» هم که آقای کل پینارلی آنرا مرسوم زبان و بیان ملامیّه معرفی کرده‌اند هیچگونه اختصاص و انحصاری بدان طایفه نداشته و مقصور و محدود بعرف و اصطلاح آنها نیست. این قبیل حرفها در میان عموم مردم، از خواصّ و عوام، همیشه معمول و متداول بوده و غالباً گفته میشود که «ما مردم، با این وضع که فرقی در بین حلال و حرام نمیگذاریم، نه کافر کافریم و نه مسلمان مسلمان» و گویندهٔ آن، برای آنکه بیطرفی خود را نشان داده و بگفتار خویش قوّت و اعتبار اقرار بخشد؛ تا مورد اعتراض نگردیده و قابل قبول شنونده واقع شود خود را نیز جزو سایرین قرار داده میگوید «ما مردم نه چنانیم و نه چنین». منظور خیام هم در این مورد، اظهار بی‌مبالاتی شخص خودش تنها نبوده؛ بلکه خواسته