ارباب علم و اطّلاع در این بابست، در کتاب (مصباحالهدایه و مفتاحالکفایه)[۱] چنین میگوید:–
«امّا ملامیّه، جماعتی باشند که در رعایت معنی اخلاص و محافظت قاعدهٔ صدق نهایت جهد مبذول دارند و در اخفاء طاعات و کتم خیرات از نظر خلق مبالغت واجب دانند؛ با آنکه هیچ دقیقه از صوالح اعمال مهمل نگذارند و تمسّک بجمیع فضایل و نوافل از لوازم شمرند و مشرب ایشان در کلّ اوقات تحقیق معنی اخلاص بُوَد و لذّتشان در تفرّد و نظر حقّ باعمال و احوال ایشان و همچنانکه عاصی از معصیت بر حذر بُوَد ایشان از ظهور طاعت که مظنّهٔ ریا باشد، حذر کنند؛ تا قاعدهٔ اخلاص خلل نپذیرد و بعضی گفتهاند ملامتی کسی است نه تظاهر به نیکی کند و نه در باطن شرّی داشته باشد و این طایفه هرچند عزیزالوجود و شریفالحال باشند؛ ولیکن حجاب وجود حقیقت هنوز از نظرشان بکلّی منکشف نشده باشد و بدان سبب از مشاهدهٔ جمـال توحید و معاینه عین تفرید محجوب ماندهاند و اخفاء اعمال و ستر احوال از نظر خلق مشعر و موذن است برؤیت وجود خلق و نفس خود که مانع معنی توحیداند و نیز نفس از جملهٔ اغیار است. تا هنوز خود بر حال خود نظر دارند، اخراج اغیار از مطالعهٔ اعمال و احوال خود بکلّی نکردهاند و فرق میان ایشان و صوفیّه اینست که جذبهٔ عنایت قدیمی، هستی صوفیّه را بکلّی از ایشان انتزاع کرده و حجاب خلق و انأیّت از نظر شهود ایشان برداشته؛ لاجرم، در اتیان طاعات و صدور خیرات خود را و خلق را در میان نبینند و از اطلاع نظر خلق مأمون باشند و باخفاء اعمال و ستر احوال مقیّد نیند و اگر مصلحت وقت در اظهار طاعات بینند؛ اظهار کنند و اگر اخفاء آن بینند؛ اخفا کنند؛ پس ملامیّه مخلصانند[۲] و صوفیّه مخلصان[۳] انّا اخلصنا هم بخالصةِ ذکری الّدار[۴] وصف حال ایشان است».