برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۲۱۴

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

نسبتهای دیگری که بخیام داده شده است

چون خیام در پاره‌ای از رباعیات خود ببرخی از داستانهای ایران باستان اشاره کرده؛ جائی از قصری که با چرخ همیزد پهلو و جاهای دیگری هم از بارهٔ طوس و کلّه کیکاوس و گور گرفتن بهرام و امثال اینها سخنی بمیان آورده؛ بعضی از نویسندگان ترجمهٔ حال او چنین تصوّر کرده‌اند که او علاقهٔ خاصی بشعایر ایران قدیم یا زردشتگری داشته و یا در تحت تأثیر شاهکارهای حکیم ابوالقاسم فردوسی طوسی در شاهنامه واقع شده است.

البته، بسیار بعید است که خیام شاهنامهٔ فردوسی را ندیده یا اینکه داستانهای ایران باستان را نشنیده باشد؛ زیرا این داستانها در عهد او جزو تاریخ بشمار میرفته و ابن فندق در کتاب (تتمهٔ صوان‌الحکمه) صریحاً میگوید که «او در لغت و فقه و تاریخ عالم بود» ولیکن خیام، نه مانند دقیقی اعتراف کرده که «از چار خصلتی که در همهٔ گیتی دوست دارد یکی هم کیش زردهشتی بوده» و نه مانند فردوسی اظهار خرسندی نموده که بر اثر سی‌سال زحمت و مرارت عجم زنده کرده و نه هم مانند خاقانی بر خرابه‌های مداین اشک ریخته است. یاد خیام از این داستانها بسیار محدود بوده و از این گونه مطالب فقط برای اثبات انقلاب عالم استفاده کرده و تأثّر شدید او هم از بی‌ثباتی دنیا و ناپایداری زندگانی بشر است؛ نه از فرط علاقه بفرّ و شکوه گذشته یا از بیم و امید از شقاوت یا بسعادت آینده. او، بهیچیک از این معانی اهمیتی نداده و همهٔ کسانی را که ارزشی برای اینها قائل هستند، مخاطب قرار داده و میگوید:–

  «ای بیخبران، شکل مجّسم هیچست وین طارم نه سپهر ارقم هیچست.  
  خوش باش: کزین نشیمن کون و فساد وابستهٔ یکدمیم وان هم هیچست..»  

و چون خیام، در بعضی از رباعیات خود، گاهی بافلاک و اجرام سماوات خطاب کرده و گاهی با سبو و ساغر گفتگو نموده و گاهی هم در کارگه کوزه گری