برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۲۱۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۲۰۲
خیام
 

«پنداشتم رانم شکست» گفت: «مگر نخوانده‌ای کلام ربّ‌العزة: «یا ایّها الّذین آمنوا لا تتّخذوا الیهود والّنصاری أولیاء بعضهم أولیاء بعض»[۱] ابوموسی گفت همان ساعت او را معزول کردم و دستوری دادم؛ تا تعجّب باز رفت. شعر:–

  از دشمنان دوست حذر کردنت رواست،
با دوستان دوست ترا دوستی نکوست.  
  از مردمانت باد و گروه ایمنی مباد؛
بر دوستان دشمن و بر دشمنان دوست.  

پس، سلطان الب ارسلان (انارالله برهانه) قریب یک ماه با اردم سخن نگفت و سر گران داشت؛ تا بزرگان در حقّ وی شفاعتها کردند و بسیار گفتند؛ تا دل خوش کرد و از سر آن در گذشت».

حکایت سیاستنامه تمام شد؛ گرچه مفصّل بود، امّا کاملترین دلیلی است حاکی از غایت دقّت و مراقبت سلاطین سلجوقی و اطرافیان آنان در اینکه احدی را که پیرو غیر از مذهب اهل سنّت و جماعت باشد بدور و بر خود راه ندهند و هر چند در صحّت برخی از اخبار مذکور در این حکایت جای بسی تردید است، مثلاً، حدیث امّ سلمه حکایت دارد از اینکه حضرت رسول بحضرت امیر امر فرموده‌اند که در کشتن قومی که پس از او (یعنی بعد از رحلت حضرت امیر) بیرون میآیند، جهد کند و حال آنکه صدور چنین دستوری از جانب حضرت رسول غیرقابل قبول بنظر میرسد، زیرا که عین تکلیف بمالایطاق است؛ ولیکن جعل اینگونه اخبار بیشتر از صحّت آنها مؤیّد منظور ماست؛ چه آنکه کاشف از آنست که این طایفه برای اجرای مقاصد تعصّب آمیز خود حتّی از ساختن اخبار و احادیث دروغ نیز دریغ ننموده‌اند. با همهٔ این اوضاع و احوال؛ علی‌الّخصوص با توجّه باینکه ضمن این حکایت در بارهٔ باطنیان که اسمعیلیان میباشند گفته میشود که «امّا حال رافضیان که چنانست حال باطنیان


  1. آیهٔ ۵۶ از سورهٔ ۵ (المائده) یعنی ای آن کسانی که ایمان آورده‌اید نگیرید یهود و ترسایان را دوستان؛ برخی‌شان دوستان برخی‌اند.