برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۲۰۶

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۱۹۶
خیام
 

خود که در عین حال از تبلیغات مذهبی برای پیشرفت مقاصد و آمال سیاسی خود نیز استفاده میکرده است.

خود خیام، که در آخر (رساله‌ای در علم کلّیّات) طالبان شناخت خداوند سبحانه و تعالی را باین چهار گروه تقسیم کرده؛ اوّل، متکلّمان. دوّم، فلاسفه. سوّم، اسمعیلیان. چهارم، اهل تصوّف. دربارهٔ اسمعیلیان میگوید که «ایشان گفتند که طریق معرفت صانع و ذات و صفات وی را اشکالات بسیار است و ادلّه متعارض و عقول در آن متحیّر و عاجز؛ پس، اولی‌تر آن باشد که از قول صادق طلبند» و بعداً هم صوفیّه را بر آن سه گروه اوّل که اسمعیلیان نیز جزو آنها بوده، ترجیح داده و صریحاً گفته است که «و این طریقه (یعنی طریقت صوفیه) از همه بهتر است».

چنانکه می‌بینیم. خیام، عقیدهٔ اسمعیلیان را نپسندیده و طریقت صوفیّه را بر آن، ترجیح داده؛ در صورتیکه خودش بر این طریقت نیز، چنانکه قبلاً نوشته شده، معتقد نبوده است.

و این را هم ما میدانیم که خیام نزد سلاطین سلجوقی و وزراء و امراء آنان بسیار معزّز و محترم بوده و در دربار مقام ندیمی و عنوان دستوری داشته و در انجمن اصلاح تقویم که بامر سلطان ملکشاه تشکیل یافته چنانچه سمت ریاست نداشته؛ لااقلّ عضو مهمّ و مؤثّری بوده؛ بنحوی که انجام این کار بنام او شهرت پیدا کرده و مخصوصاً مورد حمایت و عنایت خاصّ خواجه نظام‌الملک بوده و بدرخواست پسر او فخرالملک رساله‌ای در علم کلّیّات نوشته و موقع و مقام خویش را تا آخر عمر حفظ کرده و در سال ۵۰۸ هجری قمری در مرو بخانهٔ وزیر؛ خواجه صدرالّدین پسر فخرالملک وارد شده و برای رفتن سلطان محمدبن ملکشاه بشکار موقع مناسب استخراج کرده و همهٔ این وقایع و نظایر آنها دلیل کمال اعزاز و احترام او در نزد سلاطین سلجوقی و اطرافیان آنانست؛ و حال آنکه سلاطین مذکور، بشهادت تاریخ، حامی مذهب اهل سنّت و جماعت بوده‌اند و امراء و وزراء آنان، غالباً، از اشعریان متعصّب بوده و سری مانند خواجه نظام‌الملک داشته‌اند که تألیف کتاب (سیاستنامه) باو نسبت داده شده