را که مؤیّد نصوص قاطعه بوده، ردّ و انکار میکرده است. و در این خصوص روایات موثّق بسیاریست که قابل هیچگونه تردید نیست».
بنظر نگارنده، هیچیک از این دو عقیده صحیح نیست؛ زیرا صوفی نبودن خیام بدلایلی که در مبحث (خیام و تصوّف) مفصّلاً شرح داده شده، ثابت و مسلّم بوده و روح مجرّد و بقاءِ آن پس از مرگ و احتمال رجعت گذشتگان، از جملهٔ مسائلی است که بطور قطع، خیام، آنها را باور نکرده است. و با آنکه او برنگشتن رفتگان را در رباعیهای متعدّد و با عبارات مختلف و مضامین گوناگون تأیید و تأکید کرده است، چگونه میتوان او را تناسخی یا قائل به (دور ارواح) دانست؟!.
در مقابل گروه دوّم، ما اصرار نداریم که این دو رباعی نگاشته در بالا، از خیام است یا نه. مادام که نسخهٔ جامعی از رباعیات خیام بدست نیامده که مقبول همهٔ خیامیان باشد، این هر دو احتمال نسبت به بسیاری از رباعیات منسوب باو بحال خود باقی و برقرار خواهد بود؛ ولیکن بعقیدهٔ ما، معنی و مضمون هیچکدام از این دو رباعی دلیل آن نمیباشد که از خیام نیست؛ چه آنکه رباعی اوّل در نسخهٔ حاجی حسین آقا نخجوانی که در موقع خود معرّفی خواهد شد و بزعم نگارنده اصحّ نسخههائی است که تاکنون بنظر او رسیده است چنین ضبط شده است :–
«فردا که جزای شش جهت خواهد بود، | قدر تو بقدر معرفت خواهد بود. | |||||
در حسن صفت کوش؛ که در عرصهٔ عصر، | حشر تو بصورت و صفت خواهد بود». |
که در مصراع اوّل، بجای کلمات (روزی که جزای هر صفت)، الفاظ (فردا که جزای شش جهت) و در آخر مصراع سوّم بجای کلمههای (در روز جزا) لفظهای (در عرصهٔ عصر) و در مصراع چهارم، بجای کلمهٔ (نشر) لفظ (حشر) ثبت و بجای آنکه کلمهٔ (صورت) به کلمهٔ (صفت) اضافه کرده شود، کلمهٔ (صفت) بوسیله حرف واو بکلمهٔ (صورت) عطف شدهاست. و این رباعی، با این ثبت و ضبط، نه آنکه منافی با انتساب آن بخیام نیست؛ بلکه درخور آنست که یکی از رباعیات برجسته و شاهکار او شناخته شود؛ زیرا، در این رباعی، بنا بر ثبت و ضبطی که شرح داده شد، گویندهٔ آن، فردای