کرده و رفتند، احدی نمیداند و نمیتواند بگوید بکجا رهسپار شدند؛ امّا آن کسی در نیشابور از هفت قرن پیش بدانشمندان فیض روحانی میبخشید، در بخشیدن آن بحکمای امروزه نیز مداومت دارد».
ادیب عالی مقام و افسر عالی رتبهٔ آمریکائی؛ انرا بل ژن ههئی[۱]، درضمن نطقی که در سال ۱۸۹۷ در کلوب عمر خیام لندن کرده رباعیات خیام را بدین عبارات ستوده است. «نخستین باری که ترجمهٔ رباعیات خیام را بخامهٔ فیتزجرالد دیدم در خود هیجانی احساس کردم؛ که هرگز فراموش نخواهم کرد. این احساسات را شاعر معروف (که آت)[۲] در بیتی از قطعهای که راجع بترجمهٔ اشعار (همر) بقلم سخنور مشهور (چاپمان)[۳] نوشته بدین بیانات بلیغ تصویر کرده است: «در آن هنگام (یعنی اوّلین دفعهای که آن ترجمه را دیدم) در خود شور و شعف راصد سماواتی را احساس کردم که در عدسهٔ دوربین خود بناگهان انزوای سیّارهای را در گوشهای از آسمان مشاهده نماید، یعنی آن سیّاره را بطور غیر مترقّبه کشف کرده باشد. ژن ههئی بسخنرانی خود چنین ادامه میدهد: «ترکیب زیبا، بلاغت کامل، دلربائی ساده و بیتکلّف این قطعات خارقالعاده، بتنهائی سبب شگفت و تعجّب من نگردید؛ بلکه فلسفهٔ بسیار عمیق، ادراک عالی در فهم معنی حیات، جسارت بیپروا، آرامش روح و حفظ اعتدالی نیز که در موقع طرح معادلهٔ مضاعف حیات و ممات از خود نشان داده است، بهمان اندازه موجبات حیرت و استعجاب مرا فراهم آورد». خطیب نامبرده طی خطابهٔ خود اعلام کرده است که حتی از زبان کسی که در خطهٔ (رکی مونتن)[۴] آمریکا بدنیا آمده و در همانجا نشو و نما یافته و از آن مرز و بوم قدمی بیرون نگذاشته، یکی از رباعیات خیام را شنیده است و ترجمهٔ انگلیسی آن رباعی را هم بیان کرده که اصل فارسی آن اینست: