(بفاصله چهار سال دیگر) بیت اول این رباعی را بدین شکل تغییر داد: «برخیز: زیرا که خورشید، پیش از آنکه برآید، چنان نشانهای بشب نمود که اختران هزیمت گرفتند». سرانجام (یعنی پس از مدّت هفت سال دیگر) طبع مشکل پسند شاعر هنرمند در ضمن تجدید نظری که در اشعار خود نمود باین خرسند شد که همان رباعی را بدین صورت درآورد: «برخیز؛ زیرا خورشید که اختران را از میدان شب هزیمت داد و پراکنده کرد، شب را چون اختران از آسمان بیرون میراند و بر قصر سلطان پرتو میافکند». واقعاً شاعر نکته سنج و مشکل پسند انگلیسی حوصله خارقالعادهای داشته و همّت شگفتانگیزی بخرج داده تا یک رباعی خیام را که شاید خود او در محفلی که برسم قدیم برای صبوحی ترتیب داده شده بوده ارتجالاً گفته، در مدت بیست و یک سال تمام از نظر دور نداشته و متمادیاً بر روی آن کار کرده تا بالاخره بصورتی در آورده که مشاهده شد و آن وقت قریحه شاعرانهٔ او قناعت و اطمینان حاصل کرده و خاطر هنرمند و سخن سنجش راحت و آسایشی دریافته است!... و البته این همه سعی و کوشش او نزد هموطنان حقشناس خیام پیش از سایر هنر دوستان منظور و مشکور بوده و خواهد بود؛ اما برای تخمین میزان موفقیّت وی در اخذ و تملّک منظور خیام بدواً و بیان آن با زبان مادری خویش در مرتبهٔ دوّم حاجتی بزحمت زیاد لازم نبوده و فقط باید هریک از این ترجمهها را، تک تک، یا همهٔ آنها را مجموعاً، پهلوی اصل فارسی همان رباعی گذاشت تا معلوم گردد که اوّلا – در رباعی خیام سخنی از قصر سلطان بمیان نیامده و مقصود از (بام) گنبد سپهر است و نه کوشک سلطان – دوّم – بام از انواع جانوران شکار شدنی نیست تا صیدش کنند – سوّم – کمند انداختن در کنگرههای قلاع و قصور کار صیّادان نبوده بلکه پیشهٔ گُردان و عیّارانست و تصوّر دیگران هم که در این مورد مشبّه به خورشید را شهسوار شکارافکنی پنداشتهاند اشتباه محض بوده و بیمورد است – چهارم – شب، بهیچوجه شبیه جام نیست بلکه گنبد گردونست که شباهتی نام با جام دارد – پنجم – مهرهای که در جام می افکندهاند گلولهٔ کمان گروهه نبوده که اختران را هزیمت دهد و شاید داستان مهره در جام افکندن مرسوم در عهد شهریاران کیان را