که اکثری از ارباب بصیرت اظهارنظر کردهاند منظومهٔ معروف فیتزجرالد هم که شاهکار بدیع و جالبی بوده در این میان چنانچه اوّلین عامل مؤثّر نبوده لااقلّ در جرگهٔ عوامل درجهٔ اوّل قرار داشته و این هم که این منظومه، در عین حال، ترجمهای کاملاً مطابق با اصل نبوده جای هیچگونه شهبه و تردیدی نیست و فقط موضوعی که در این موردشایان توجّه و دقّت میباشد اینست که آیا اگر مطابقت بیشتری میداشت مؤثرتر میگردید یا بهمین وضعی که بسلک نظم کشیده شده است؟.. و تشخیص این امر هم چندان صعوبت و اشکالی نداشته و با تطبیق نمونهای از هر دو و تفریق پایه و مایهٔ هر یک بطریق سهل و سادهٔ آتی امکانپذیر خواهد بود و بهتر آنست که این آزمایش با کمال بیطرفی و بدون اعمال نظر برای انتخاب نمونه در مورد نخستین قطعهای بعمل آید که برحسب تصادف یا از لحاظ این که شاه بیت منظومه بوده پیش افتاده است.
رباعیی که در اوّلین قطعهٔ منظومهٔ فتیزجرالد مورد استفاده واقع شده اینست.
«خورشید، کمند صبح بر بام افکند. | کیخسرو روز مهره در جام افکند. | |||||
می خور؛ که مؤذّن صبوحی خیزان | آوازه «اشربوا» در ایّام افکند».[۱] |
و این قضیّه هم مسلم است که خیام شاعری را پیشهٔ خود نساخته بوده و بنظم اشعار بایجاب شغل و صنعت خود اشتغال نمیورزیده بلکه گاهی باقتضای مقام و مناسبتی که پیش میآمده شعری میساخته و آنرا پس از فراغت از تدریس یا در محفل انسی برای شاگردان نزدیک یا احباب محرم خود میخوانده است و بدین جهة هریک از رباعیات او سبب انشاء (یا اصطلاح) شان نزولی دارد که استنباط آن از سیاق کلام در بسیاری از موارد، بتقریب و تخمین، چندان اشکالی نداشته و حتی ممکن است که گاهی هم مطابق با واقع بیفتد.
مثلاً، در مورد رباعی فوق میتوان تصوّر کرد که خیام بمناسبت هر تداعیی که بوده بین کلمهٔ «اشربوا» و بانگ خروس یک نوع هم آهنگی دیده و باقتضای طبع ذخّار و قریحهٔ
- ↑ این رباعی مطابق نسخهٔ آقای نخجوانی که بنظر نگارنده در این مورد بخصوصه صحیحتر از نسخ دیگر است نقل شد و چون در نسخهٔ بودلین وجود ندارد معلوم است که فیتز جرالد آنرا از نسخهٔ دیگری غیر از نسخهٔ بودلین که مبنای اصلی ترجمهٔ او بوده گرفته است.