پرسجو و استقصاء کافی از آنان و تنها با گشت و گذاری از یک خط و پرسش از چند رهگذر پا چندتن از اهل آبادیهای سرراه یا فقط باستناد اینکه پس از استیلای اصول استعمار نسخههای خطی رباعیات خیام نیز بوفور اشیاء عتیقه و غنائم دیگـر بمغرب زمین سرازیر نگردیده میتوان یقین و اطمینان حاصل کرد باین که خیام در زادگاه خود گمنام بوده و شعر او را کسی ندیده و نشنیده و شاعر بودنش را هم احدی نمیدانسته است؟!. ما که ایرانی هستیم و در ایران نشو و نما یافتهایم، از ایّام صباوت با نام خیام آشنائی داشته و بسخن شیرین و دلنشین او شیفته و حیرانیم و از همان اوانی که طفل دبستان بودهایم رباعیاتی از او را حفظ نموده و از بر میدانیم و میخوانیم و چنان که مرحوم فروغی هم اشاره کرده، از همان دورهٔ خردی از بزرگان خود شنیدهایم که سر آمد سخنوران این سرزمین در رزم فردوسی، در بزم نظامی، در رباعی خیام. در قصیده انوری، در غزل حافظ یا سعدی بوده است. حالا، این عقیدهٔ عامّه در نظر ارباب خبرت تا چه اندازه ارزش فنّی دارد مطلبی است علیحدّه؛ ولی در هر صورت، دلیل قاطع آنست که عامّهٔ مردم ایران خیام را از شعرای درجه اوّل این مرز و بوم و در ردیف سخنورانی مانند فروسی و نظامی و حافظ میشناختهاند. چنانچه خیام در ایران معروف خاصّ و عامّ نبوده افسانههایی راجع باو چسان در افواه عوام افتاده و سخن او چگونه مقبول خواصّ و مورد استقبال سخن شناسان بنام گردیده و آیا تنها شیوع و تواتر همان افسانهها در سراسر ایران دلیل کافی برای اثبات این نیست که خیام در زادگاه خود بیش از معمول و حتی بیشتر از معقول شهرت و معروفیّت داشته است؟!. دلائل محکم برای تأیید بیانات مرحوم فروغی بشرح سابقالّذکر خیلی زیاد است و دعاوی بعضی از دانشمندان مغرب زمین راجع به گمنام بودن خیام در ایران بهیجوجه موجّه نبوده و قابل قبول نیست؛ اما شهرت او در مغرب زمین معلوم است که بتوسط مترجمان و منتقدان اروپائی و آمریکائی صورت گرفته؛ چه آن که راهی جز این نداشته و بدیهی است که حدود این اشتهار هم بوسیله تحقیقاتی که رساتر و ترجمههائی که زیباتر بوده و بدین جهات سهلتر و سریعتر انتشار میافته بهتر و بیشتر وسعت پیدا کرده و همانطور
برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۱۳۱
ظاهر