برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۱۱۷

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

عقاید برخی از دانشمندان
۱۰۷
 

نمی‌نماید و مضمون آن مآلاً از این قرار است: «فکر و اندیشه‌ای که خیام در رباعیّات اصیل و دور از شبههٔ خود باثبات آن کوشیده، باندازه‌ای صاف و درخشانست که عناصر بیگانه، بهیچوجه، قابل جوشش و آمیزش با آنها نبوده و مانند لکّهٔ ناجوری برروی آنها در گوشه و کناری جدا مانده؛ معلوم، مشخص و نمایان است؛ زیرا که عمر خیام، با صفای روحی تمام، هم نسبت بعقیده و ایمان و هم نسبت بریب و شبهه، لاقید و بی‌اعتناست. بزعم او، نه عقل و شعور بما چیزی یاد می‌دهد، نه فکر و اندیشه. چه آنهائی که بواسطهٔ دین، چه کسانی که بوسیلهٔ علم برای حل معمای کاینات سعی میکنند، هر دو بیک درجه عاجز و ناتوان هستند. او میگوید: «ما قادر بادراک هیچ حقیقتی نیستیم. در وراء این عالم خاکی نه سعادتی هست و نه عقوبتی. اوّل و آخر هستی ما نیستی است. عُمْر ما در بین این دو سر حد عدم میگذرد. حیات ما، در حقیقت دمی بیش نیست. وقت، تنگ و فرصت، کم است برای استفاده از آن باید شتاب نمود» بنابر عقیدهٔ او، شراب ارغوانی عیش و عشرت با جوانان خوبرو، مهتاب رواقها و ایوانها، هوای لب جویبارها و کنار کشتزارها، نوای نی عراقی که باغ و بوستانرا باهتزاز در میآورد، نفحات نسیم سحری که گلهای نوشکفته را جان و روان میبخشد، یگانه حقیقت حیات ما هستند که مانند خوابی و خیالی میآیند و میگذرند. خیام، بعد از اسفار بنی اسرائیل بار دیگری بما میگوید که «همه چیز هیچ و فانی است» در این صورت؛ همان به که بعیش و عشرت خود بکوشیم؛ که غایهٔ حیات همین است و بس».

آنچه از نظریات دانشمندان مغرب زمین دربارهٔ خیام و رباعیات او فوقاً نگاشته شد کافی بنظر میرسد؛ زیرا موقع و مقام اقتضای تتبّع کامل و استقصاء تمام ندارد و منظور اصلی ارائهٔ شواهدی است برای آنکه معلوم گردد بسیاری از آنانکه خود را در این خصوص برای قضاوت و بیان عقیده شایسته و صالح دیده‌اند، اصابت نظری از خود نشان نداده‌اند. ارباب علم و اطلاعی هم که در میان آنان بوده‌اند، چون قرنهائی با او فاصله داشته‌اند و شرح حال مرتّب و مظبوطی هم از وی باقی نمانده؛ تا آنرا افزار