برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۱۱۴

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۱۰۴
خیام
 

تماشا کرده که پیش از پیروان مسلک (اپیکور) شایستهٔ پیروان مسلک (زنن)[۱] بوده است. امّا خیّام که از این عالم هستی از آن جهة متأثر بوده که آخر و عاقبتش را جز بیک جبر یأس انگیز قابل انتها نمیدیده، دهاودانش خود را گاهی با چهرهٔ گشاده و بشّاش و گاهی با سیمای گرفته و غمناک در گرداب کائنانی که از کشف عمق و وسعت آن عاجز بوده فرو برده و سرانجام فقط حظوظات محسوسه را یگانه غایهٔ حاصل از حیات دانسته و با مسائل مانند الوهیّت، منیّت، جسم روح، حیات، ممات و پارهٔ مطالب دیگری از این قبیل که گفتگویش آسان و جستجویش بسیار دشوار است، محض سرگرمی خود اشتغال ورزیده است».

خاور شناس فرانسوی (شارل گرللو)[۲] در مقدمهٔ ترجمهٔ رباعیّات خیّام که اثر خامه خود اوست، میگوید: «عمر خیام، برادری توام با هاملت است. میل و ارادهٔ خیام هم انجام عملی را از او میخواهد که بیهودگی آنرا هوش و دهای وی دریافته است. او خود را در میان این دو قطب مخالف مانند کسی می‌بیند که بچار میخش کشیده باشند و نتواند بهیچ طرفی تمایل نماید.

یأس مطلق و تسلیت ناپذیری که از غایت شدّت ساکت و آرام مینماید تحت استیلای رقت‌انگیز زهرخندهای خروشان از قعر جوششهای گستاخ که استکراهش غیر قابل تصویر است، برای او قطعی و مسلّم ساخته که عالمی غیر از این دنیا وجود ندارد؛ پس باید از همین دنیا تا آخرین درجهٔ امکان استفاده برد، عیش و عشرت کرد، بانشاهٔ نشاط بر کمّ و کیف حیات افزود و آنرا ده برابر و بلکه بیشتر نمود. و بنابراین میگوید: «می نوش که عمرهات میباید خفت»...

«هنگامی که بینش دو ملکهٔ مخالف ذهنی؛ یکی شاعرانه و دیگری ریاضی، در یک وجود اتحاد پذیرفت، خولیألی تولید میکند که هیچ چیز معادل آن نمیگردد. آنچه در این میان حاصل میشود حرمان مؤبّدی است و بس. یأس خیام از این مایه و


  1. Zénon حکیم یونانی است که تخمیناً سه قرن و نیم قبل از میلاد ظهور کرده و سعادت بشر را در انجام دادن وظیفه و عمل آوردن فضایل اخلاقی تشخیص داده است.
  2. Ch. Grolleāū