برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۱۱

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
بنام خداوندگار جهان
خداوند بخشندهٔ مهربان

نام خیام را ما در خردی شنیدیم و کلامش را در دبستان یاد گرفتیم. اساتید ما می‌گفتند چنانکه فردوسی در رزم‌آزمائی و نظامی در بزم‌آرائی سرآمد سخن سرایانند، خیام نیز در ترانه‌سازی سردفتر هنرورانست.

شهرت خیام بدین نمط، در مشرق زمین؛ علی‌الخصوص در زادگاه خود او؛ ایران، از ایام قدیم شایع بوده و تازگی نداشته است؛ ولی چون شاعری را پیشهٔ خود نساخته و بساختن اشعاری غیر از رباعی و چند قطعهٔ فارسی و عربی نپرداخته؛ تا دیوان جامعی از انواع نظم فراهم آرد و از حیث کمیّت اثر هم مانند کیفیت آن در صف اول شعرا قرار گیرد؛ اینست که در بعضی از تذکره‌ها، اصلاً، یادی از وی نشده و اگر در بسیاری از آنها هم نامی از او برده شده؛ در جرگهٔ دوم گویندگان جا گرفته‌است.

اما در مغرب زمین، چون علل ارتباط اقوام از اواسط قرن هفدهم اشتداد یافت و مراودهٔ ملل هم از آن ایام رو به ازدیاد گذاشت، فروغ نبوغ خیام نیز، در آن سامان، از آن آوان و بر اثر همان مراودات آغاز تابیدن نمود و چون روزافزون بود در اوائل قرن بیستم به آخرین درجهٔ اشتهار خود رسید.

انوار این اشتهار که در سراسر باختر، بساحهٔ صاف و صیقلی علم و ادب تابیده بود؛ با انعکاس فروزانتری، باز، پس برگشته خطهٔ خاور را با شعاع وسیعتری فرا گرفت و دل و دیدهٔ هواخواهان او را؛ بویژه در زادگاهش، بیشتر روشنائی بخشید.

و چون نکات باریک و نقاط تاریک یک سلسله مسائل غامض و مباحث لاینحلی را که افکار علما و حکمای ملل و نحل عالم را، علی‌الدوام، بخود مشغول داشته، موضوع بعضی از رباعیات خود قرار داده؛ در میان مترجمان احوال و مُفَسّران اقوال او. چه در مغرب و چه در مشرق، از ابتدای امر، اختلاف نظرهائی بوجود آمده و هرچه ساحهٔ