دیگر ازینگونه اشعار اجتماعی او «امید پلید» و «پادشاه فتح» و «ناقوس» و «شهر صبح» را باید نامبرد که خواننده در پیچیدگیها و سرگشتگیهای تعبیرات آن گم میشود. و باز در همهٔ آنها اثری از نیمای افسانه هست. نکتهای که درین مورد میتوان بدان اشاره کرد تکرار تم واحد در اشعار مختلف او است. تکرار تعبیر های واحدی که مختص بشعر او است فراوان است. هم چون «هول بره ایستاده یا دندان گشاده» در «افسانه» یا در «مادری و پسری» و غیره ... و توجه کنید باین تم واحد که در دو قطعهٔ زیر تکرار شده:
از «شهر صبح» قوقولی قو – خروس میخواند از درون نهفت خلوت دل از نشیب رهی که چون رک خشک در تن مردگان دواند خون میتند بر جدار سرد سحر میتراود بهر سوی هامون قوقولی قو – برین ره تاریک کیست کو مانده؟ کیست کاو خسته است[۱] |
از «ناقوس» بانک بلند دلکش ناقوس در خلوت سحر بشکافته است خرمن خاکستر هوا وز راه هر شکافته با زخمههای خود دیوارهای سرد سحر را هر لحظه میدرد دینک دلنک، چه صدا است؟ ناقوس! کی مرده کی بجا است![۱] |
در پیش سخنی هم ازین رفت که نیما در شعر خود حتی زبانی تازه دارد. در شعر نیما بیش از هر چیز با تعبیر تازه و با تصویر تازه سر و کار داریم. تعبیرهائی که نیما در شعر خود بکار میبرد گاهی از صورت فارسی، معمولی بیرون است. شاید چشم پوشیدن از عروض او را بدین کار واداشته باین زبان تازه متوجه ساخته و شاید هم بخاطر این زبان تازهای که در شعر آورده و بهر صورت از مشخصات اصیل هنر او است از عروض چشم پوشیده باشد. چون نشانههای اولیهٔ این زبان تازه را در کارهای غیر عروضی او هم میشود دید. گرچه این حدس دوم نزدیکتر به یقین است ولی بحث درین نیست. چون چه در اشعار عروضی او و چه در غیر عروضیها به بسیاری از تعبیرهای تازه از نظر زبان فارسی بر میخوریم و نیز به بسیاری از تصویرها و وصفهای اصیل. دربارهٔ تعبیرهای تازه خودش یک جا نوشته «برای این کار به تخفیف در کلمات و پس و پیش داشتن آنها که بقلب بعضی از جملهها منجر میشود میل پیدا کرده»[۲] اما اگر در آنچه جدا جدا از اشعار او نقل کردم باین نکته نرسیده باشید کافی است که چند نمونهٔ دیگر نقل کنم. توجه کنید به «نه زبان پی نام خیزان» در این قطعه از افسانه:
این زبان دل افسردگان است | نه زبان پی نام خیزان | |||||
گوی در دل نگیرد کسش هیچ | ما که درین جهانیم سوزان | |||||
حرف خود را بگیریم دنبال[۳] |
یا «نغمههای همه جاودانه» درین قطعه از همان منظومه:
ای دل عاشقان، ای فسانه | ای زده نقشها بر زمانه | |||||
ای که از چنک خود باز کردی | نغمههای همه جاودانه |