- میسپارم بتو عشق و دل را
- که تو خود را بمن واگذاری.»[۱]
افسانه آمیزشی است از تخیل و وسف. از حقیقت و مجاز. اما هر جا وصفی میآید موجز و گذرا است.
- «یک گوزن فراری در آنجا
- شاخهای را ز برگش تهی کرد
- گشت پیدا صداهای دیگر
- شکل مخروطی خانهای فرد
- گلهی چند بز در چراگاه»[۲]
وصف در افسانه زمینهای است برای اساس داستان تنها برای اینکه بدانیم در کجائیم و دنیای وجود بیرون از ما چگونه است گاهی قلمی در رنک فرو میرود و در حاشیهٔ داستان، یا در زمینهٔ آن اثری میگذارد.
غیر از افسانه در دیگر آثار نیما نیز این مشخصه را بوضوح میتوان دید. وصف کار او نیست. کاوش در پیچیدگیهای درون و ایجاد تصویرهای تازه کار او است. افسانه منظومهای است در تغزل بسبک تازه. یک اثر رمانتیک است. منتها با زبانی تازه. با تعبیرهائی مبتکرانه و پر از تصویر (ایماژ) های نو. و خلاصهای است از دید جوانی شاعر. و اگر آنرا شاهکار نیما ندانیم دست کم شاهکار دوران جوانی او است.
از این پس باید بسراغ دورهٔ مجله موسیقی رفت که نیما از اداره کنندگانش بود. او و هدایت و مین باشیان آنرا اداره میکردهاند. یک عده از آثار قابل توجه او در این مجله نشر یافته است. «اندوهناک شب»، «گل مهتاب»، «پریان»، «غراب»، «مرغ غم»، «ققنوس»، «شمع کرجی» و یکی دوتای دیگر همه حاکی از بدبینی شاعر است. بعضی موزون و مقنی و برخی آزاد و سمبلیک ساخته شده. در «مرغ غم» و «غراب» و «ققنوس» خود شاعر را باید دید که در تنهائی مانده، فریادی میزند و بیهوده منقار میکوبد و یا خود را در آتش میسوزاند. پس از قدم اولی که نیما در افسانه برداشته است قدم اساسیتر خود را در این دسته از اشعار مجلهٔ موسیقی برداشته است. گاهی بسبک کهن – گاهی جدید و گاهی با آمیزشی از کهنه و نو ولی همیشه در دنیای تخیلات، رمزها، اشارهها و بدبینیهای خود میپوید. نیما سنک بنای شعر غیر عروضی خود را در مجله موسیقی گذاشته است.
منظومههای کهن که بدان اشارهای رفت این تمرینهای اولیهٔ نیما
است برای کارهای بعد. اما در منظومهٔ «افسانه» مشخصات شعر دورهٔ جوانی