پرش به محتوا

برگه:ModireMadrese.pdf/۸۵

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
مدیر مدرسه
 

خجالت کشیدم که انگار مال آنها را دزدیده‌ام. دو ساعت تمام قدم زدم و همه را بر خودم مقدم داشتم شاید کفاره‌ای داده باشم. و در تمام آن دو ساعت حتی یک‌بار باین فکر نیفتادم که آخر آنهای دیگر ثلث سابقهٔ ترا هم ندارند و نصف ورق پاره‌هایی را که لوله کرده‌ای و نمیدانی در کدام پستوی زندگی‌ات تپانده‌ای! این جور فلسفه بافی‌ها را حالا برای خودم می‌کنم. آنروز فقط این را احساس میکردم که وقتی دیگران آنقدر ناچیز حقوق میگیرند – جیره‌خور گمنام دولت هم که باشی نمی‌توانی خودت را مسئول ندانی. این بود نمیتوانستم خودم را راضی کنم. و تازه خلوت که شد و ده پانزده تا امضا که کردم صندوقدار چشمش بمن افتاد و بایک دنیا معذرت ششصد تومان پول دزدی را گذاشت کف دستم ... مرده شور!

۸۵