برگه:ModireMadrese.pdf/۶۳

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
مدیر مدرسه
 

عین خولی وسطمان نشسته بود. اعضای انجمن هرکدام تکیه کرده به مال و ثروت و خانهٔ ییلاقی‌شان می‌نشستند. اغلب بلهجه‌های ولایتی حرف میزدند و رفتار ناشی داشتند. حتی یک کدامشان نمی‌دانستند دست و پاهایشان قایم فین میکردند و زل زل بما نگاه میکردند. درست مثل اینکه وزارتخانهٔ دواب سه تا حیوان تازه برای باغ وحش محله‌شان وارد کرده. یکیشان که جوان‌تر بود و عینک داشت درست شکل میمون بود که با عینک زدن خودش ادای آدمها را درآورده.

جلسه که رسمی شد صاحب خانه معرفی‌مان کرد و شروع کردند. تصویب صورت جلسهٔ قبل و غایب‌ها نسخه بدل مجلس شورا. چنان جدی گرفته بودند که گاهی یادم میرفت کجا هستم و قبل از همه صحبت از دزدی شد که پریشب خانهٔ فلانی را زده و بهمین علت غایب است و ناچار باید تقاضای تأسیس کلانتری بکنند یا دست کم گشت شبانه بخواهند. و بعد از آب چاهها که ته کشیده و از کارخانهٔ برقی که قرار بود به شراکت

۶۳