این برگ همسنجی شدهاست.
مدیر مدرسه
آقا. رئیسشون رو که گرفتند چه جونی کندم آقا تا حالیشون کنم که دست وردارند آقا. صد دفعه اولیای بچهها آمدند شکایت آقا. سه دفعه از فرماندار نظامی آمدند که باقیشون کجاند...
و از روی میز پرید پایین. دخمه با همهٔ نقشهای زیر و بالاش دو سه بار تاب خورد و از نو نشان را پوشاند. گفتم:
– مگه باز هم هستند?
– آره آقا، پس چی! یکی همین آقازاده که هنوز نیومده آقا. هر روز نیم ساعت، سه ربع تأخیر داره آقا. یکی هم معلم کلاس سه. هرچی هم بهشون میگی فایده نداره آقا.
– خوب چرا تا حالا پاکش نکردی؟
– به! آخه آقا آدم درد دلشو واسهٔ کی بگه? آخه آقا در میان تو روی آدم میگند جاسوس، مأمور! تا حالا دو دفعه با همین که دیر کرده حرفم شده آقا. کتک و کتککاری!
و بعد یک سخنرانی – که چطور مدرسه را خراب
۳۴