برگه:ModireMadrese.pdf/۱۶۸

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
مدیر مدرسه
 

سیگار پشت سیگار، فایده نداشت . لقمه از گلویم پایین نمیرفت و دستها هنوز می‌لرزید. هر کدام باندازهٔ یکماه فعالیت کرده بودند. با سیگار چهارم شروع کردم:

– میدونی زن? بابای یارو پولداره. مسلماً کار به دادگستری و این جور خنس‌ها میکشه. مدیریت که الفاتحه. اما خیلی دلم میخواد قضیه بپای دادگاه برسه. یکسال آزگار رودل کشیده‌ام و دیگه خسته شده‌ام. دلم میخواد یکی بپرسه چرا بچهٔ مردم رو اینطور زدی ? چرا تنبیه بدنی کردی ? آخه یک مدیر مدرسه هم حرف‌هایی داره که باید یک جایی بزنه...

که بلند شد و رفت سراغ تلفن. دو سه تا از دوستانم را که در دادگستری کاره‌ای بودند گرفت و خودم قضیه را برایشان گفتم که مواظب باشند.

فردا پسرک فاعل بمدرسه نیامده بود. و ناظم برایم گفت که قضیه ازین قرار بوده است که دوتایی بهوای دیدن مجموعهٔ تمبرهای فاعل با هم بخانهٔ او میروند و قضایا همانجا اتفاق می‌افتد و داد و هوار و دخالت پدر و مادر

۱۶۸